حرف مفت زدن
فارسی به انگلیسی
backbiter, gossip, talk, tattle
فارسی به عربی
ثرثرة
مترادف و متضاد
ور زدن، حرف مفت زدن، پرگویی کردن
فرهنگ فارسی
سخن گزاف و بیهوده گفتن
لغت نامه دهخدا
حرف مفت زدن. [ ح َف ِ م ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) سخن گزاف و بیهوده گفتن.
اصطلاحات
معنی اصطلاح -> حرف مفت زدن
گفتن سخن بی معنی / بی ارزش / خلاف واقعیت
مثال:
بِهِش گفتم حرف مفت نزن، وگرنه با من طرفی. اونم قُرقُری کرد و دمش را روی کولش گذاشت و زد به چاک.
توضیح:
گویا این اصط. به تاسیس تلگراف خانه بازمی گردد:
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگراف خانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود. به شاه گفتند تلگراف خانه بی مشتری مانده و کارمندانش بیکار نشسته اند. شاه دستور داد به مدت یک ماه مردم مجانی تلگراف بزنند و چون رایگان شد، همه هجوم آوردند تا حدی که کارمندان دیگر قادر به پاسخ گویی نبودند ! سرانجام شاه که مطمئن شده بود مردم ارزش تلگراف را دریافته اند، دستور داد تابلویی به این مضمون به سردر تلگراف خانه بزنند: «به فرموده ی شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع !» و این اصط. از آن زمان به یادگار مانده ولی معنی آن دگرگون شده است.
گفتن سخن بی معنی / بی ارزش / خلاف واقعیت
مثال:
بِهِش گفتم حرف مفت نزن، وگرنه با من طرفی. اونم قُرقُری کرد و دمش را روی کولش گذاشت و زد به چاک.
توضیح:
گویا این اصط. به تاسیس تلگراف خانه بازمی گردد:
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگراف خانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود. به شاه گفتند تلگراف خانه بی مشتری مانده و کارمندانش بیکار نشسته اند. شاه دستور داد به مدت یک ماه مردم مجانی تلگراف بزنند و چون رایگان شد، همه هجوم آوردند تا حدی که کارمندان دیگر قادر به پاسخ گویی نبودند ! سرانجام شاه که مطمئن شده بود مردم ارزش تلگراف را دریافته اند، دستور داد تابلویی به این مضمون به سردر تلگراف خانه بزنند: «به فرموده ی شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع !» و این اصط. از آن زمان به یادگار مانده ولی معنی آن دگرگون شده است.
پیشنهاد کاربران
talk the hind leg ( s ) off a donkey=to talk a lot, especially about unimportant things
کلمات دیگر: