کلمه جو
صفحه اصلی

حداقل


مترادف حداقل : کمینه، دست کم، لااقل

متضاد حداقل : حداکثر، بیشینه

برابر پارسی : دست کم، کمترین، کمینه | دست کم، کمینه

فارسی به انگلیسی

minimum


barely, minimum, skeleton


minimum, at least, barely, skeleton

فارسی به عربی

حد ادنی

مترادف و متضاد

کمینه، دست‌کم، لااقل ≠ حداکثر، بیشینه


minimum (اسم)
حد اقل، کمینه، کهین

minim (صفت)
خرد، کمترین، وابسته به حداقل، حد اقل

فرهنگ فارسی

دست کم

لغت نامه دهخدا

حداقل. [ ح دْ دِ اَق َل ل ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ، ق مرکب ) دست کم . رجوع بحد بمعنی اندازه شود.

دانشنامه عمومی

کمترین، کمترین اندازه.


فرهنگ فارسی ساره

دست کم، کمینه


پیشنهاد کاربران

اقلا ( تنوین نمی گیرد )

در پهلوی ساسانی: کمیست

کمترین حد ممکن/کمترین اندازه ممکن

عبارتی برای مفهوم کم و کمرتین

مینیموم

باری

این واژه تازى ( اربى ) ست و برابرهاى پارسى آن چنینند: دست کم Daste kam ، کمینه Kamineh ، راوید Ravid ( پهلوى: حداقل و . . ) ، کمیست Kamist ( پهلوى: کمترین ، حداقل، دست کم ، اقلاً ) ، کَهیست Kahist ( پهلوى: کوچکترین ، اقل ، حداقل ) ، کَسیست Kasist ( پهلوى: کوچک - کم
ترین ، حداقل ) ، کمتوم Kamtum ( پهلوى: کمترین ، حداقل ) ، کهتوم Kahtum ( کوچکترین، حداقل ) ، کَم ویمند Kamvimand ( پهلوى: حداقل ، دست کم ، اقل ) ، کم پدمون Kampadmun ( پهلوى: حداقل ، دست کم ، اقل ) ، کم پیان Kampiyan ( پهلوى: حداقل، دست کم، اقلاً ) ، کم سهمان Kamsahman
( پهلوى: حدِ کم ، حداقل، اقل )

تَوَتَن : در شهرستان فردوس کاربردی است

کمیت

اَقَلِّ کمِش ( در یزد و مهریز رواج دارد )

کمترین اندازه


کلمات دیگر: