کلمه جو
صفحه اصلی

خاک انداز

فارسی به انگلیسی

dust-pan, shovel, dustpan

dust-pan


فارسی به عربی

مجرفة

مترادف و متضاد

scoop (اسم)
ملاقه، خاک انداز، کج بیل، چمچه، حرکت شبیه چمچه زنی، بقدر یک چمچه، گلوله بستنی، اسباب مخصوص در اوردن چیزی

shovel (اسم)
بیلچه، خاک انداز، کج بیل، پارو، بیل

dustpan (اسم)
خاک انداز

فرهنگ فارسی

۱ - (صفت اسم ) بیلچه ای دارای دست. کوتاه که از حلب آهن مس و نقره سازند و بدان خاکروبه و خاکستر و غیره بدور اندازند.۲ - سنگ انداز برج و قلعه و حصار. ۴ - ساحر جادوگر . ۴ - ( صفت ) آنچه که در آن خاک ریزند خاکریز . ۵ - پارچه ای که دور سایبان و شامیانه کشند.
بیلچه بادسته کوتاه برای برداشتن خاکروبه وزباله، خاکریز، جائی که در آن خاک بریزندماننداطراف قلعه

فرهنگ معین

(اَ ) (اِمر. ) بیلچه ای دارای دستة کوتاه که از فلز یا پلاستیک سازند و با آن آشغال و غیره را به کمک جارو جمع کنند.

لغت نامه دهخدا

خاک انداز. [ اَ ] ( اِ مرکب ) ظرفی است از آهن که خاک و خاشاک خانه را پس از روبیدن در آن کرده بیرون ریزند. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). بیل مانندی باشد از نقره و طلا و مس و امثال آن که بدان خاکروبه و خاکستر و غیره بدور اندازند. ( برهان قاطع ). آلتی بیشتر آهنین چون نیم دائره و جز آن صورت با دسته ای از آهن و جز آن برای گرفتن خاکروبه و سرخ کردن زغال و غیره. بیلچه. چمچمه. کمچه. خلیسه. استام. مقحاة. مجرفه. مسحاة. || جائی که بالای قلعه برای خاک روبه انداختن و خاک و کلوخ بر سرغنیم ریختن سازند و آن را سنگ و خاکریز گویند. ( آنندراج ). سنگ انداز برج و حصار را هم گفته اند. ( برهان قاطع ) :
بسکه دارد خس و خاشاک غبار حسرت
جام می را کند اصلاح دلم خاک انداز.
سلیم ( از آنندراج ).
|| پارچه ای را نیز گویند که بر دور شامیانه و سایبان دوزند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). || ( نف مرکب ) ساحر و سحرکننده. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). || ( اِ مص مرکب ) خاک انداختن. هر گاه که چیز کسی گم شود از همه اشخاص مظنون در جایی خاک بیندازند تا دزد، چیز گم شده را در خاک پنهان کرده بیندازد تا دزد رسوا نشود.( از مصطلحات ) ( غیاث اللغات ). رجوع به خاک انداختن شود.

فرهنگ عمید

۱. وسیله ای بیلچه مانند از جنس فلز یا پلاستیک برای برداشتن خاک روبه، خاکستر و مانندِ آن.
۲. جایی در بالای قلعه و حصار برای ریختن خاک و سنگ بر روی دشمن.

اصطلاحات

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی -> خاک انداز
کسی که خودش را در هر کاری دخالت می دهد

دانشنامه عمومی

خاک انداز وسیله ای است که خاک های جمع آوری شده توسط جاروی دستی را به کمک آن از محل جمع آوری می نمایند
در فرهنگ فارسی معین آمده است: بیلچه ای دارای دسته کوتاه که از فلز یا پلاستیک سازند و با آن آشغال و غیره را به کمک جارو جمع کنند.


کلمات دیگر: