کلمه جو
صفحه اصلی

حتی


مترادف حتی : تا، تا اینکه، حتا، ولو، هم

برابر پارسی : تا، تا آنجاکه، با این که، تا انجا که، تا جایی که، هتا، هرچند

فارسی به انگلیسی

even, very, yet

even


عربی به فارسی

زوج , تا , تااينکه , تاانکه , تاوقتيکه , کشت کردن , زراعت کردن , زمين را کاشتن , دخل پول , کشو , دخل دکان , قلک , يخرفت , وقتي که , تا وقتي که


مترادف و متضاد

تا، تا اینکه، حتا، ولو، هم


even (قید)
هم، بلکه، حتی

فرهنگ فارسی

حرف جردرعربی، برای انتها، تا، تا آنکه، تاپیش در
( اسم ) تا تا آنکه : (( حتی باو گفتم که نزد شما بیاید . ) )
نام مملکت یکی از اقوام قدیمه که پیش از تمدن فنیقیان در اسیه الصغری مملکت و شوکتی عظیم داشته اند

فرهنگ معین

(حَ تّا ) [ ع . ] (حراض . ) تا، تا آن که .

لغت نامه دهخدا

حتی . [ ح َت ْ تی ] (ع اِ) مُقل . || پست مقل . || مقل بلایه و خشک . || متاع زنبیل . || بوریای بافته از برگ خرما که از آن زنبیل سازند. || ثفل خرما و پوست آن . || سرگین یا پشک جمعشده در جائی . || پرهای مگس و جز آن در انگبین . (منتهی الارب ).


حتی ٔ. [ ح َ ] (ع اِ) پِسْت مُقل . (منتهی الارب ). || ثمر مقل .


حتی . [ ح َت ْ تا ] (اِخ ) نام کوهی از عمان یا جبلة. (معجم البلدان از خط ابن مختار از خط وزیر مغربی ).


حتی . [ ح َت ْ تا ] (ع حرف ) عتی . تا. (ترجمان القرآن ). الی . از حروف جرّ است . ابن هشام گوید: حتی به یکی از سه معنی آید: انتهاء غایت و این بیشتر از دیگر معانی استعمال شود، تعلیل ، استثناء به معنی الا واین از دیگران کمتر بکار رود و کمتر کسی آن را یاد کرده است . و موارد استعمال حتی را سه مورد برشمرده است : حرف جرّ، عاطفه ، حرف ابتداء. در مورد اول : حتی با حرف «الی » سه فرق دارد: مجرور آن باید اسم ظاهر باشد نه ضمیر و اگر مسبوق به ذکر باشد باید آخر آن باشد: اکلت السمکة حتی رأسها که «راس » اسم ظاهر است و آخرین عضو مأکول سمکة باشد. فرق دوم ، آنکه اگر بی قرینه بکار رود مابعد آن داخل در ماقبل آن باشد، چنانکه در مثال فوق رأس جزو قسمت ماکول سمکة بوده است . فرق سوم ، آنکه هر یک از حتی و الی موارد استعمال مخصوص نیز دارد، چنانکه فعل کتب و سار با «الی » متعدی شود و با «حتی » نشاید، و حتی در افعالی بکار رود که شیئاً فشیئاً پدیدار شود و «الی » چنین نباشد، و «حتی » برسر فعل مضارع درآید و آن را به أن مقدر نصب دهد: سرت حتی ادخلها. فعل مضارع بعد از حتی فقط در سه مورد مرفوع باقی می ماند: اول جائی که مضارع معنی استقبال ندهد بلکه به معنی حال باشد و در موردی که فعل مستقبل در زمان گذشته استعمال شده ، اگر فعل نسبت به زمان گوینده مستقبل باشد نصب واجب است چون : لن نبرح علیه عاکفین حتی یرجع الینا موسی . (قرآن 20 / 91). و اگرنسبت به ماقبل زمان متکلم باشد جائز است مرفوع یا منصوب خوانده شود، چون : و زلزلوا حتی یقول الرسول ... (قرآن 2 / 214). که قول ایشان نظر به «زلزال » مستقبل بوده ولیکن نسبت به کسی که این مطلب را برای ما حکایت کرده مستقبل نبوده است . دومین جائی که فعل مضارع بعد از حتی مرفوع باقی ماند آنجاست که فعل بعد از حتی مسبب از ماقبل حتی باشد. سوم آنجا که حتی فضله و زائد باشد. دومین مورد استعمال حتی ، عاطفه بودن آن است و در این مورد با واو عاطفه سه فرق دارد: اول آنکه معطوف حتی باید اسم ظاهر و جزء ماقبل حتی و پایان آن باشد. فرق دوم اینکه حتی فقط کلمات را به یکدیگر عطف کند نه جمله ها را. فرق سوم آنکه هنگام عطف به مجرور با کلمه ٔ حتی باید حرف جرّ تکرار شود و نحویان کوفه عاطفه بودن حتی را انکار کرده اند. مورد سوم استعمال حتی آن است که برای ابتداء به کار رود و در این صورت فقط بر سر جمله درآید چون قول جریر :
فما زالت القتلی تمج دمائها
بدجلة حتی ماء دجلة اشکل .
رجوع به مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب باب اول حرف حاء شود.
- حتی الامکان ؛ تا بتوان . تا آنجا که تواند شد. تا جائی که دست دهد. تا آنجا که میسر باشد. تا جائی که ممکن است .
- حتی الباب ؛ تا پیش در. تا آستان در. الی الباب ، پذیرائی میزبان از میهمان تا آستانه ٔ در سزد.
- حتی القوه ؛ تا بتوان .
- حتی المخدرّات فی الحجال ؛ تا پردگیان حجله .
- حتی المقدور ؛ تا آنجا که بشود. مهما امکن . تا آنجا که تواند شد. تا حدّ توانائی . ما امکن .
- حتی الوتد فی الجدار ؛ تا میخ دیوار.
- حتی یلج الجمل فی سم الخیاط . (قرآن 7 / 40) :
گویند اراشتری ز سوزن بگذشت .
گو بگذشت اینک اشتر اینک سوزن .

فرخی .


|| به اندازه ای که . تا حدّی که . تا آنجاکه . حتی بلغ الحلقوم ؛ شکم را تا حلقوم پر کردن .

حتی . [ ح َت ْی ْ] (ع مص ) دوختن . جامه دوختن . (زوزنی ). || استوار گردانیدن . تافتن . احتاء. (از منتهی الارب ).


حتی . [ ح ِت ْ تی ] (اِخ ) نام مملکت یکی از اقوام قدیمه که پیش از تمدن فینیقیان در اسیةالصغری مملکت و شوکتی عظیم داشته اند . رجوع به حتیان شود.


حتی. [ ح َت ْ تا ] ( ع حرف ) عتی. تا. ( ترجمان القرآن ). الی. از حروف جرّ است. ابن هشام گوید: حتی به یکی از سه معنی آید: انتهاء غایت و این بیشتر از دیگر معانی استعمال شود، تعلیل ، استثناء به معنی الا واین از دیگران کمتر بکار رود و کمتر کسی آن را یاد کرده است. و موارد استعمال حتی را سه مورد برشمرده است : حرف جرّ، عاطفه ، حرف ابتداء. در مورد اول : حتی با حرف «الی » سه فرق دارد: مجرور آن باید اسم ظاهر باشد نه ضمیر و اگر مسبوق به ذکر باشد باید آخر آن باشد: اکلت السمکة حتی رأسها که «راس » اسم ظاهر است و آخرین عضو مأکول سمکة باشد. فرق دوم ، آنکه اگر بی قرینه بکار رود مابعد آن داخل در ماقبل آن باشد، چنانکه در مثال فوق رأس جزو قسمت ماکول سمکة بوده است. فرق سوم ، آنکه هر یک از حتی و الی موارد استعمال مخصوص نیز دارد، چنانکه فعل کتب و سار با «الی » متعدی شود و با «حتی » نشاید، و حتی در افعالی بکار رود که شیئاً فشیئاً پدیدار شود و «الی » چنین نباشد، و «حتی » برسر فعل مضارع درآید و آن را به أن مقدر نصب دهد: سرت حتی ادخلها. فعل مضارع بعد از حتی فقط در سه مورد مرفوع باقی می ماند: اول جائی که مضارع معنی استقبال ندهد بلکه به معنی حال باشد و در موردی که فعل مستقبل در زمان گذشته استعمال شده ، اگر فعل نسبت به زمان گوینده مستقبل باشد نصب واجب است چون : لن نبرح علیه عاکفین حتی یرجع الینا موسی. ( قرآن 20 / 91 ). و اگرنسبت به ماقبل زمان متکلم باشد جائز است مرفوع یا منصوب خوانده شود، چون : و زلزلوا حتی یقول الرسول... ( قرآن 2 / 214 ). که قول ایشان نظر به «زلزال » مستقبل بوده ولیکن نسبت به کسی که این مطلب را برای ما حکایت کرده مستقبل نبوده است. دومین جائی که فعل مضارع بعد از حتی مرفوع باقی ماند آنجاست که فعل بعد از حتی مسبب از ماقبل حتی باشد. سوم آنجا که حتی فضله و زائد باشد. دومین مورد استعمال حتی ، عاطفه بودن آن است و در این مورد با واو عاطفه سه فرق دارد: اول آنکه معطوف حتی باید اسم ظاهر و جزء ماقبل حتی و پایان آن باشد. فرق دوم اینکه حتی فقط کلمات را به یکدیگر عطف کند نه جمله ها را. فرق سوم آنکه هنگام عطف به مجرور با کلمه حتی باید حرف جرّ تکرار شود و نحویان کوفه عاطفه بودن حتی را انکار کرده اند. مورد سوم استعمال حتی آن است که برای ابتداء به کار رود و در این صورت فقط بر سر جمله درآید چون قول جریر :

فرهنگ عمید

تاآنجاکه، به میزانی که.

دانشنامه آزاد فارسی

حِتّی (Hittite)
حِتّی
(یا: هیتی) قومی باستانی در آسیای صغیر و شمال سوریه (ح ۲۰۰۰ـ۷۰۰پ م). شهر حتوساس (بغازکوی کنونی در مرکز ترکیه) پایتخت پادشاهی آنان بود. پادشاهی حتی در میانۀ ۱۴۰۰ـ۱۲۰۰پ م به قدرتی بزرگ تبدیل شد؛ که همواره در جنگ با مصر پیروز بود. زبان های گوناگونی در قلمرو حتی ها رایج بود؛ اما زبان های هندواروپایی و التصاقی محلی، بیش از دیگر زبان ها رایج بودند. ابتدا در چند دولت ـ شهر در شرق آسیای صغیر ساکن شدند. حتی ها در زمینه های نظامی، سیاسی، و قضایی پیشرفته بودند. پس از جنگ کادِش، امپراتوری جدید با مصر پیمان صلح بست (۱۲۶۹پ م)، اما سرانجام «اقوام دریایی» مهاجم از سوی غرب آن ها را نابود کردند. سپس دولت های کوچک هیتیت در شمال سوریه سر برآوردند؛ که مهم ترین آن ها کارکمیش بود؛ که آشوری ها آن ها را شکست دادند (۷۱۷پ م). حتی ها از نوعی خط میخی، شبیه به خط بابِلی ها، برای مقاصد عادی و از خط هیروگلیف برای نوشتن کتیبه استفاده می کردند. بایگانی های سلطنتی در حتوساس (۱۹۰۶ـ۱۹۰۷) کشف و در ۱۹۱۵ رمزگشایی شدند.

فرهنگ فارسی ساره

هتا، تا جایی که


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حتی از حرف جر و عطف، برای دلالت بر غایت می باشد.
حتی، از ادات غایت بوده و به صورت حرف جر و یا حرف عطف به کار می رود و هر دو در این که ما بعدشان غایت برای ما قبل آن ها است، اشتراک دارند.
داخل بودن غایت در مغیا
این بحث که آیا غایت در مغیا داخل است یا نه، فقط درباره " حتی جاره " مطرح است، مثل:" کُل السمکة حتی رأسها " و درباره " حتّی عاطفه " این بحث جا ندارد، زیرا معنای " عطف " این است که هر حکمی که برای ما قبل" حتّی " است برای ما بعد آن نیز ثابت است، مثل:" مات الناس حتی الانبیا " که به این معنا است که پیامبران نیز هم چون سایر مردم سرانجام خواهند مرد.

واژه نامه بختیاریکا

حداس

پیشنهاد کاربران

برابر پارسی:
در جملات شرطی: اگر هم ، اگر نیز
مثال:اگر هم / اگر نیز سیل بیاید می روم. ( به جای: حتی اگر سیل بیاید می روم )
در جملات غیرشرطی: تا آنجا که ، تا جایی که
مثال: تا آنجا که / تا جایی که می خواستند او را بکشند. ( به جای: حتی می خواستند او را بکشند )

حتی معرب واژه هاتا است.
دیگر هماتایان پارسی فاید fāyad، و ایچIch.

از ماتیکان ( کتاب ) : فرهنگ برابر پارسی واژگان بیگانه: ابوالقاسم پرتو

دهستان حتی شهرستان لالی
در

مسجدسلیمان

باسپاس از پارسی دوستان و تلاش های هیشگی آنان برای پاسداشت زبان شیرین پارسی:
بانگرش به دهخدا می بینینم:
حتی . [ ح َت ْ تا ] ( ع حرف ) عتی . تا. ( ترجمان القرآن ) . الی . از حروف جرّ است .
عتی:بسیارشدن، از اندازه گذشتن
الی:به سوی
و در ادامه چنین می نویسد: به اندازه ای که . تا حدّی که . تا آنجاکه .
از سوی دیگر معین چنین نگاشته:
( حَ تّا ) [ ع . ] ( حراض . ) تا، تا آن که .



بنده باز به چند گزاره برخوردم که چمش های بالا در آن ها کارساز نبود.
برای نمونه بنگرید:
نور یا حتی یک تابش کوتاه رویش را باز میدارد. در این گزاره کاربرد >>>میتوان چنین نگاشت:نور یا به اندازه یک . . . ولی باز دچار کاستی است زیرا باید ویژه گری نور نشان داده شود ( نه اندازه و باید کرانمند باشد ) .
در ای چنین باره هایی ما ئاژه ای از خویش پیشنهاد میکنیم. اگر واژه گاه را پیش از واژه تا به کار ببریم از دید ما به چمش حتی زدیک تر خواهد بود.
نور یا ( گاه یا گاهی ) تا یک تابش کوتاه. . . . .
مارا یاری کنید

چه بسا، بسا که

این واژه پارسیه و به عربی رفته و به ریخت حتی درآمده سپس به خودمان برگشته! باید هتا یا هاتا نوشتش

در گویش شهرستان بهاباد کلمه ی تَنِه تر ( مخفف تنها تر ) معنی ( حتی ) می دهد. مثال رفتم مدرسه یه دانش آموز تَنِه تر هم نیومده بود ( دانش آموز تنها=تنها یک دانش آموز )

حتا، حتّا

واژه چه بسا به چمش شاید و یا اگر باشد یا اگر بودمی رسد
بادرود

هَتا ( برگرفته از هاتا در پارسی )
ایچ در پایان ( اگر ایچ: حتی اگر )

حتی پروازه هم دیگه رویای آن پرنده نبود




کلمات دیگر: