کلمه جو
صفحه اصلی

حرف شنو


مترادف حرف شنو : نصیحت پذیر، پندپذیر، حرف گوش کن، مطیع، فرمان بردار، پندنیوش

متضاد حرف شنو : حرف نشنو، نصیحت ناپذیر، خودسر

فارسی به انگلیسی

complaisant, docile, duteous, heedful, pliable, supple


obedient, meek, docile, complaisant, duteous, heedful, pliable, supple

obedient


فارسی به عربی

مطیع

مترادف و متضاد

نصیحت‌پذیر، پندپذیر، حرف‌گوش‌کن، مطیع، فرمان‌بردار، پندنیوش ≠ حرف نشنو، نصیحت‌ناپذیر، خودسر


obedient (صفت)
رام، رام شدنی، سر براه، خاضع، فرمانبردار، مطیع، سربزیر، خاشع، حرف شنو

فرهنگ فارسی

کسی که تحت تاثیر سخن قرار گیرد

فرهنگ معین

( ~. ش نُ ) [ ع - فا. ] (ص مر. ) معقول ، سر به راه ، نصیحت پذیر. مق . حرف نشنو.

لغت نامه دهخدا

حرف شنو. [ ح َ ش ِ ن َ / نُو ] ( نف مرکب ) کسی که تحت تأثیر سخن قرار گیرد. دهن بین. در بزرگسالان صفت مذموم است و در کودکان صفت مدح است : بچه حرف شنو. سربراه.

پیشنهاد کاربران

متعظ. [ م ُت ْ ت َ ع ِ ] ( ع ص ) ( از �وع ظ� ) پذیرنده . ( آنندراج ) . پند گرفته و کسی که پند و نصیحت قبول می کند به سخنان دلپذیر. ( ناظم الاطباء ) : ایشان متعظ نشدند و متنبه نگشتند. ( تاریخ قم ص 254 ) .

کسی که دارای روحیه ی پذیرش و تسلیم است


کلمات دیگر: