کلمه جو
صفحه اصلی

چروک شدن


مترادف چروک شدن : چروک برداشتن، چروک خوردن، چین دار شدن، چروک افتادن، ناصاف شدن، چروکیده شدن

متضاد چروک شدن : صاف شدن

فارسی به انگلیسی

wrinkle

فارسی به عربی

انکمش

مترادف و متضاد

shrink (فعل)
خرد شدن، جمع شدن، منقبض کردن، چروک شدن، منقبض شدن، خزیدن، فشردن، چروک کردن، شانه خالی کردن از، کوچک شدن، اب رفتن

constringe (فعل)
گرد امدن، جمع شدن، چروک شدن

shrivel (فعل)
خشک شدن، چروک شدن، چین خوردن

crease (فعل)
چروک شدن، چین دار شدن، چین دار کردن

pucker (فعل)
چروک شدن، درهم کشیدن، چروک کردن

tousle (فعل)
پریشان کردن، اذیت کردن، بر هم زدن، چروک شدن، مچاله کردن

چروک‌برداشتن، چروک خوردن، چین‌دار شدن، چروک‌افتادن، ناصاف شدن، چروکیده شدن ≠ صاف‌شدن


فرهنگ فارسی

چروکیدن . پر چین و شکنج شدن پوست

لغت نامه دهخدا

چروک شدن. [ چ ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) چروکیدن. پرچین و شکنج شدن پوست بدن در اثر پیری یا بسبب دیگر.تاه شدن و ناصاف شدن جامه یا پارچه بعلتی. ناصاف شدن. چین و شکن افتادن در پوست بدن یا در جامه و امثال آن. چین و چروک برداشتن. چین خوردن. رجوع به چروک افتادن و چروک برداشتن و چروک خوردن و چروکیدن شود.

واژه نامه بختیاریکا

ور کِرستِن؛؛ کِرگِهِستِن

پیشنهاد کاربران

چروک خوردن. [ چ ُ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) چروک افتادن. ترنجیدن. چروک شدن پوست بدن یا جامه یا پارچه وجز اینها. چروک برداشتن چیزی. چین و چروک خوردن. رجوع به چروک افتادن و چروک برداشتن و چروک شدن شود.



کیس افتادن درجامه ؛ چروک شدن لباس. نامتناسب شدن آن. ( یادداشت بخط مؤلف ) .


کلمات دیگر: