کلمه جو
صفحه اصلی

ختم کردن


مترادف ختم کردن : به پایان رساندن، تمام کردن، به آخر رساندن، تلاوت کردن کل قرآن

برابر پارسی : پایان دادن

فارسی به انگلیسی

conclude, round


conclude, round up, round, to finish, to settle

to finish, to settle


مترادف و متضاد

به پایان‌رساندن، تمام کردن، به آخر رساندن


تلاوت کردن (کل قرآن)


۱. به پایانرساندن، تمام کردن، به آخر رساندن
۲. تلاوت کردن (کل قرآن)


finish (فعل)
موقوف کردن، ب انتها رسیدن، تمام کردن، سپری شدن، خاتمه دادن، سپری کردن، ختم کردن، پایان یافتن، تمام شدن، منتهی شدن به، منجر شدن، بپایان رسانیدن، رنگ وروغن زدن

end (فعل)
ب انتها رسیدن، تمام کردن، خاتمه یافتن، به انتها رسیدن، خاتمه دادن، بپایان رساندن، ختم کردن، پایان یافتن، تمام شدن، بپایان رسیدن، منتج شدن

conclude (فعل)
خاتمه دادن، بپایان رساندن، منعقد کردن، نتیجه گرفتن، استنتاج کردن، ختم کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - به آخر رسانیدن انجام دادن تمام کردن . ۲ - مهر کردن . ۳ - قر آن را از اول تا آخر خواندن .

لغت نامه دهخدا

ختم کردن. [ خ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بپایان بردن. منتهی کردن. اختتام. تمام کردن. به آخر رساندن. به انتهاء رسانیدن : و این کتاب را از برای فال خوب بر روی نیکو ختم کرده آمد. ( نوروزنامه خیام نیشابوری ).
رو که جهان ختم کرده بر تو جهان داشتن.
خاقانی.
سعدیا قصه ختم کن به دعا
ان خیرالکلام قل و دل.
سعدی.
تمام ذکر تو ناکرد ختم خواهم کرد.
سعدی.
ختم سخن بدین دو بیت کردیم. ( گلستان ).
|| تکمیل کردن. کامل نمودن.


کلمات دیگر: