مترادف خبرگی : استادی، اهلیت، بصیرت، تجربه، تسلط، حذاقت، زبردستی، کارشناسی، مهارت متضاد خبرگی : ناآزمودگی
competence (اسم)شایستگی، لیاقت، صلاحیت، سررشته، کفایت، خبرگیexpertise (اسم)خبرگیexperience (اسم)ازمایش، خبرگی، مکتب، تجربه، ورزیدگی، اروین، ازمودگی، کارازمودگی
خبرگی. [ خ ُ / خ ِ رَ / رِ ] ( حامص ) حالت خبره بودن. بااطلاعی از امری. باخبری از چیزی. کارشناسی. ( یادداشت بخط مؤلف ).