مترادف چروکیدن : چروک خوردن، چین وچروک دار شدن، ناصاف شدن، بی اتو شدن متضاد چروکیدن : صاف شدن، اتودار شدن
wrinkle (فعل)چین دادن، چروکیدن، چین و چروک خوردن، چروکیده شدنcrimp (فعل)چروکیدن، اغوا کردن، چین چین و موج دار کردن
چروکیدن. [ چ ُ دَ ] ( مص جعلی ) چین دار شدن و تا خوردن. ( ناظم الاطباء ). چین خوردن. چروک خوردن. پر چین و شکن شدن. چین و چروک شدن.