کلمه جو
صفحه اصلی

حجاری


مترادف حجاری : سنگ بری، سنگ تراشی، پیکرتراشی

فارسی به انگلیسی

carving, stone - cutting

stone - cutting


مترادف و متضاد

lithograph (اسم)
چاپ سنگی، حکاکی روی سنگ، حجاری

سنگ‌بری، سنگ‌تراشی


پیکرتراشی


۱. سنگبری، سنگتراشی
۲. پیکرتراشی


فرهنگ فارسی

۱ - عمل و شغل حجار سنگتراشی . ۲ - ( اسم ) دکان حجار .
سعید بن مسعده از اهل وادی الحجاره باندلس

لغت نامه دهخدا

حجاری. [ ح َج ْ جا ] ( حامص ) سنگ تراشی.

حجاری. [ ح َج ْ جا ] ( ص نسبی ) سمعانی گوید: این نسبت است سنگ فروش را. || ( اِ مرکب ) دکان سنگ تراش.

حجاری. [ ح ِ ] ( ص نسبی ) منسوب بوادی الحجاره اندلس.

حجاری. [ ح ِ ] ( اِخ ) حفص بن عمر اندلسی. رجوع به سمعانی ورق 156 شود.

حجاری. [ ح ِ ] ( اِخ ) سعیدبن مسعدة از اهل وادی الحجارةبه اندلس. در 288 هَ. ق. درگذشت. پسرش احمدبن سعیدنیز محدث است و در ذیحجه 327 درگذشت. سمعانی ( ورق 156 )، در معجم البلدان وفات پدر را 427 آورده است.

حجاری. [ ح ِ ] ( اِخ ) محمدبن ابراهیم بن حیون. یکی از علماء منسوب به وادی الحجارة در اندلس. ( معجم البلدان و سمعانی ورق 156 ).

حجاری. [ ح ِ ] ( اِخ ) محمدبن احمدبن محمدبن اسحاق. وی از اسماعیل بن محمد مزنی و محمدبن عثمان بن ابی شیبة کوفی و عبداﷲبن محمدبن فاحیه و احمدبن عبداﷲبن زکریا حبلی روایت کرده است. و محمدبن اسحاق قطیعی و ابوالحسن علی بن عمر دارقطنی از وی روایت دارند. ( سمعانی ورق 156 ).

حجاری . [ ح َج ْ جا ] (حامص ) سنگ تراشی .


حجاری . [ ح َج ْ جا ] (ص نسبی ) سمعانی گوید: این نسبت است سنگ فروش را. || (اِ مرکب ) دکان سنگ تراش .


حجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) حفص بن عمر اندلسی . رجوع به سمعانی ورق 156 شود.


حجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) سعیدبن مسعدة از اهل وادی الحجارةبه اندلس . در 288 هَ . ق . درگذشت . پسرش احمدبن سعیدنیز محدث است و در ذیحجه ٔ 327 درگذشت . سمعانی (ورق 156)، در معجم البلدان وفات پدر را 427 آورده است .


حجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن حیون . یکی از علماء منسوب به وادی الحجارة در اندلس . (معجم البلدان و سمعانی ورق 156).


حجاری . [ ح ِ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمدبن اسحاق . وی از اسماعیل بن محمد مزنی و محمدبن عثمان بن ابی شیبة کوفی و عبداﷲبن محمدبن فاحیه و احمدبن عبداﷲبن زکریا حبلی روایت کرده است . و محمدبن اسحاق قطیعی و ابوالحسن علی بن عمر دارقطنی از وی روایت دارند. (سمعانی ورق 156).


حجاری . [ ح ِ ] (ص نسبی ) منسوب بوادی الحجاره ٔ اندلس .


دانشنامه آزاد فارسی

حَجّاری
از صنایع دستی کهن ایران. در ابتدا، سنگ تراش سنگ خام را، که از کوه جدا کرده اند، پس از اندازه گیری و تعیین مساحت هر قطعه، می تراشد؛ و بعد از تیشه کاری و سمباده زدن آن را صیقل می دهد. در مرحلۀ نهایی استادِ حجار، روی سنگ منبت کاری می کند. قلم زنی روی سنگ نیز از وظایف حجار به شمار می رود. منبت کاری روی سنگ، بسیار ظریف و مستلزم دقت فراوان است. هر سنگی برای حجاری مناسب نیست؛ مرمر بهترین سنگ برای امور تزیینی و کتیبه نویسی است. برخی از تولیدات سنگی عبارت اند از سنگ قبر، هَرکاره (دیگ سنگی)، سنگ آسیاب، گلدان، میز، حوضچه، هاون، کاسه، بشقاب، و تابلو که بزرگ ترین مرکز تولید آن مشهد است. حجاری روی سنگ های گران بها، مانند فیروزه، عقیق، و یاقوت، استادی و مهارت بسیار می طلبد. هنرمندان ایرانی از دیرباز درزمینۀ کار با سنگ های گران بها، همچون ساخت مهر و حکاکی آیات شریفه قرآن و دیگر هنرهای تزیینی، شهره بوده اند.

پیشنهاد کاربران

[ ح َج ْ جا ] ( حامص ) سنگ تراشی ، کتیبه نویسی، ایجاد هرگونه برجستگی یا فرورفتگی روی سنگها.

پیکره تراشی


کلمات دیگر: