کلمه جو
صفحه اصلی

حراست


مترادف حراست : پاسداری، حفاظت، صیانت، محارست، محافظت، مواظبت، نگاهداری، نگهبانی، نگهداری، وقایت

برابر پارسی : نگهبانی، پاسبانی، پاسداشت، نگهداری

فارسی به انگلیسی

conservation, custody, guard, keeping, vigilance, ward

فارسی به عربی

حفظ , حمایة

مترادف و متضاد

پاسداری، حفاظت، صیانت، محارست، محافظت، مواظبت، نگاهداری، نگهبانی، نگهداری، وقایت


protection (اسم)
حمایت، حفاظت، سایه، حفاظ، محافظت، حفظ، حراست، نیکداشت، تامین نامه، حجر، سوگیری

preservation (اسم)
جلوگیری، نگهداری، حفظ، حراست

فرهنگ فارسی

نگهبانی کردن، حفظکردن، نگهبانی، محافظت
( اسم ) نگاهبانی پاسبانی حفاظت : (( بحفظ و حراست خزاین مشغول شد . ) )

فرهنگ معین

(حِ سَ ) [ ع . حراسة ] (اِمص . ) نگاهبانی ، پاسبانی .

لغت نامه دهخدا

حراست. [ ح ِس َ ] ( ع مص ) نگاهبانی کردن. نگاه داشتن. ( ترجمان عادل بن علی ). پاسبانی. نگاهبانی. نگهبانی. حفظ. نگاهداری. مراقبت. رقابت. پاسبانی کردن. ( دهار ) ( ترجمان عادل بن علی ). نگاهبانی کردن چیزی یا کسی را. نگه داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). صیانت کردن. محافظت کردن. پاس داشتن. حمایت. مراعات کردن. ضبط کردن :
گفتم شودم حراست افزون
چون هر کس را زیادتی زاد.
کمال اسماعیل.
حراست رعیت بر پادشاه واجب و لازم است. ( مجالس سعدی ص 21 ).
تو اگر مؤمنی فراست کو
ور شدی مؤتمن حراست کو.
اوحدی.

فرهنگ عمید

نگهبانی کردن، حفظ کردن، محافظت، نگهبانی، نگهداری، پاسبانی.

فرهنگ فارسی ساره

نگهبانی، پاسبانی، پاسداشت


جدول کلمات

نگهبانی, نگهداری , محافظت

پیشنهاد کاربران

نگهبانی

پاس ؛جدول کلمات متقاطع

حراست:اگر نگهبانی توسط چند نفر و به حالت سازمان دهی شده انجام بگیرد به آن حراست گفته می شود و معمولاً ساختمان های مهم دولتی و غیره در کشورها توسط یک بخش حراست حفاظت می شوند. روز ۲۲ تیر روز نگهبانی و حراست است که شورای نگهبان نقش ویژه ای در ان دارد.


حفاظت ولی چون در زمان هخامنشی قسمتی از فارسی در عربی و به خاطر اسلام قسمتی از عربی در فارسی ورود کرده عیبی ندارد از کلمات عربی هم استفاده شود


کلمات دیگر: