کلمه جو
صفحه اصلی

حذف کردن


مترادف حذف کردن : خط زدن، پاک کردن، از قلم انداختن، قلم گرفتن، کنارگذاشتن، کنار زدن، ساقط کردن

برابر پارسی : زدودن

فارسی به انگلیسی

cut, delete, elide, eliminate, except, expunge, omit, prune, kill

to omit, to eliminate


cut, delete, elide, eliminate, except, expunge, omit, prune


فارسی به عربی

احذف , حرر

مترادف و متضاد

۱. خط زدن، پاک کردن، از قلم انداختن، قلم گرفتن
۲. کنارگذاشتن، کنار زدن
۳. ساقط کردن، انداختن


eliminate (فعل)
خرد کردن، برطرف کردن، محو کردن، رفع کردن، زدودن، بیرون کردن، حذف کردن، منتفی کردن

pretermit (فعل)
کنار گذاشتن، حذف کردن، از قلم انداختن

expurgate (فعل)
تطهیر کردن، حذف کردن، تصفیهء اخلاقی کردن

dele (فعل)
حذف شدن، حذف کردن

delete (فعل)
انداختن، حذف کردن، برداشتن

omit (فعل)
انداختن، حذف کردن، از قلم انداختن، فروگذار کردن

elide (فعل)
حذف کردن، ادغام کردن، از اخر برداشتن

retrench (فعل)
قطع کردن، کم کردن، حذف کردن، از نو خندق ساختن

خط زدن، پاک کردن، از قلم انداختن، قلم گرفتن


کنارگذاشتن، کنار زدن


ساقط کردن، انداختن


فرهنگ فارسی

انداختن ساقط کردن

لغت نامه دهخدا

حذف کردن. [ ح َک َ دَ ] ( مص مرکب ) افکندن. انداختن. اسقاط. بینداختن. بیفکندن. ساقط کردن.

فرهنگ فارسی ساره

زدودن


پیشنهاد کاربران

اسقاط

حذف کردن= ستردن، زدودن

خط زدن


کلمات دیگر: