کلمه جو
صفحه اصلی

حرمت کردن


مترادف حرمت کردن : احترام گذاشتن، بزرگ داشتن، محترم شمردن

متضاد حرمت کردن : تحقیر کردن، توهین کردن، خوار داشتن

فارسی به انگلیسی

to regard with reverence

فارسی به عربی

وقر

مترادف و متضاد

revere (فعل)
حرمت کردن، احترام گذارندن

احترام‌گذاشتن، بزرگ داشتن، محترم شمردن ≠ تحقیر کردن، توهین کردن، خوار داشتن


فرهنگ فارسی

احترام گذاشتن

لغت نامه دهخدا

حرمت کردن. [ ح ُ م َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) احترام گذاردن. حرمت نگاه داشتن : همگان را در مواجهه حرمت کردی و در غیبت نکوئی گفتی. ( گلستان ).


کلمات دیگر: