کلمه جو
صفحه اصلی

چرکی

فارسی به انگلیسی

purulent, pussy, septic

pussy, septic


فارسی به عربی

ماء آسن , نتن , هرة

مترادف و متضاد

dinginess (اسم)
چرکی، دودی رنگی

addle (صفت)
ضایع، فاسد، چرکی، گندیده

purulent (صفت)
چرکی، خود فروش، چرک دار

suppurative (صفت)
چرکی، چرک دار، ریم اور

septic (صفت)
چرکی، گندیده، الوده، وابسته به گندیدگی، جسم عفونی

pussy (صفت)
چرکی، گربه وار، چرک دار

فرهنگ فارسی

چرکین . آلوده

لغت نامه دهخدا

چرکی. [ چ ِ ] ( ص نسبی ) چرکین. چرکدار. کثیف. آلوده. ناپاک. || ریمناک. زخم چرکین.

گویش مازنی

/cherki/ چرکی – آلوده & چرکی آلوده

چرکی – آلوده



کلمات دیگر: