کلمه جو
صفحه اصلی

چرخ فلک


برابر پارسی : چرخ سپهر، سپهر گردون

مترادف و متضاد

carousel (اسم)
چرخ فلک

ferris wheel (اسم)
چرخ فلک

carrousel (اسم)
چرخ فلک، گردونه

girandole (اسم)
چرخ فلک، نوعی آتش بازی چرخنده

flip-flop (اسم)
چرخ فلک، حرکت تند پرنده و هواپیما، الاکلنگ

merry-go-round (اسم)
چرخ فلک، چرخ گردان

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد .

فرهنگ معین

( ~ ~. ) [ فا - ع . ] (اِمر. ) نوعی اسباب تفریحی کودکان که عبارت از دستگاه گردنده ای است که بر آن صندلی هایی ساخته شده که در آن می نشینند و در هوا دور محوری می چرخند.
(چَ خِ فَ لَ ) [ فا - ع . ] (اِمر. ) آسمان ، سپهر، چرخ گردنده .

( ~ ~.) [ فا - ع . ] (اِمر.) نوعی اسباب تفریحی کودکان که عبارت از دستگاه گردنده ای است که بر آن صندلی هایی ساخته شده که در آن می نشینند و در هوا دور محوری می چرخند.


(چَ خِ فَ لَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) آسمان ، سپهر، چرخ گردنده .


لغت نامه دهخدا

چرخ فلک . [ چ َ ف َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 5هزارگزی شمال خاوری مشهد متصل به کشف رود واقعست جلگه و معتدل است و 15 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


چرخ فلک. [ چ َ خ ِ ف َ ل َ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) عبارت از عرش است. ( آنندراج ) ( غیاث ). چرخ گردنده و عرش. ( ناظم الاطباء ). آسمان. سپهر :
چرخ فلک هرگز پیدا نکرد
چون تو یکی سفله و ننگ و ژکور.
رودکی.
ز چرخ فلک بر سرت باد سرد
نیارد گذشتن بروز نبرد.
فردوسی.
اصل بزرگ از بنه هرگز خطا نکرد
کس را گزافه چرخ فلک پادشا نکرد.
منوچهری.
ای به گه انتقام همچو حسودت مدام
خواسته از خشم تو چرخ فلک زینهار.
خاقانی.
چرخ برهم زنم ارجز بمرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک.
حافظ.
|| گردش فلک. گردش آسمان.حرکت دوری فلک. || دستگاهی که در اعیاد وجشنها سازند از چوب ، و در آن عده ای پالکی گونه است که مردم در آن نشینند و چرخ گردش دورانی کند. ساختمانی از چوب چون دایره ای فراخ که بر پایه ای استوار است و بر آن نشیمن های چوبی جابجای آویخته است و برای تفریح اطفال و غیر اطفال هر یک در نشیمنی قرار گیرند و چرخ در مدار خود گردد و سوارشدگان را گرداند. چرخ و فلک. نوعی اسباب سرگرمی و تفریح که بیشتر کودکان بسوار شدن آن رغبت ورزند :
از بسکه بسر گشتم چون چرخ فلک هر سو
چون چرخ فلک دایم زیروبرم بینی.
عطار.
|| یک قسم آتش بازی که چرخ میزند. ( فرهنگ نظام ).قسمی آتش بازی . نوعی آتشبازی که گاه سوختن دائره وار چرخد. قسمی آتشبازی که هنگام سوختن گرد گردد. رجوع به چرخ و فلک شود. || قسمی گل و گیاه. گل ساعت.

چرخ فلک. [ چ َ ف َ ل َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد که در 5هزارگزی شمال خاوری مشهد متصل به کشف رود واقعست جلگه و معتدل است و 15 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

چرخ فلک . [ چ َ خ ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) عبارت از عرش است . (آنندراج ) (غیاث ). چرخ گردنده و عرش . (ناظم الاطباء). آسمان . سپهر :
چرخ فلک هرگز پیدا نکرد
چون تو یکی سفله و ننگ و ژکور.

رودکی .


ز چرخ فلک بر سرت باد سرد
نیارد گذشتن بروز نبرد.

فردوسی .


اصل بزرگ از بنه هرگز خطا نکرد
کس را گزافه چرخ فلک پادشا نکرد.

منوچهری .


ای به گه انتقام همچو حسودت مدام
خواسته از خشم تو چرخ فلک زینهار.

خاقانی .


چرخ برهم زنم ارجز بمرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک .

حافظ.


|| گردش فلک . گردش آسمان .حرکت دوری فلک . || دستگاهی که در اعیاد وجشنها سازند از چوب ، و در آن عده ای پالکی گونه است که مردم در آن نشینند و چرخ گردش دورانی کند. ساختمانی از چوب چون دایره ای فراخ که بر پایه ای استوار است و بر آن نشیمن های چوبی جابجای آویخته است و برای تفریح اطفال و غیر اطفال هر یک در نشیمنی قرار گیرند و چرخ در مدار خود گردد و سوارشدگان را گرداند. چرخ و فلک . نوعی اسباب سرگرمی و تفریح که بیشتر کودکان بسوار شدن آن رغبت ورزند :
از بسکه بسر گشتم چون چرخ فلک هر سو
چون چرخ فلک دایم زیروبرم بینی .

عطار.


|| یک قسم آتش بازی که چرخ میزند. (فرهنگ نظام ).قسمی آتش بازی . نوعی آتشبازی که گاه سوختن دائره وار چرخد. قسمی آتشبازی که هنگام سوختن گرد گردد. رجوع به چرخ و فلک شود. || قسمی گل و گیاه . گل ساعت .

دانشنامه عمومی

چرخ فلک (ابهام زدایی). چرخ فلک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
چرخ فلک (ترانه ملانی مارتینز)
چرخ فلک (فیلم)
چرخ فلک (مجموعه تلویزیونی)
چرخ فلک (نمایش نامه ). چرخ فلک (به آلمانی: Reigen) نام یک نمایشنامه است که توسط آرتور شنیتسلر، نویسندهٔ آلمانی نوشته شده است. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان است.

چرخ فلک (نمایش نامه). چرخ فلک (به آلمانی: Reigen) نام یک نمایشنامه است که توسط آرتور شنیتسلر، نویسندهٔ آلمانی نوشته شده است. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان است.
آرتور شنیتسلر، ادیب روانکاو
http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=La_Ronde_(play)&oldid=492820385
نمایشنامه «چرخ فلک»، ساختار دورانی جالبی دارد و ماجراهای عشقی ده زن و مرد را در ده صحنه روایت می کند. نمایش روایت رشته ای پیوسته از «عشق های هوس آلود» است که در آنها دلدادگان از احساسات عاشقانه در سوز و گداز هستند، اما یکسره با فریب و دروغ، زیرا همه در نهان سرگرم «خیانت» هستند. نمایش لحنی شوخ و شاد دارد و نویسنده در «شهوت رانی» آنها هیچ اشکالی نمی بیند!
«چرخ فلک» یکی از جنجالی ترین نمایشنامه های تاریخ تئاتر است که اجرای آن در همه جا «رسوایی و فضیحت» فراوان به دنبال داشت.
آرتور شنیتسلر این اثر را در سال ۱۹۰۰ با هزینه شخصی در تنها ۳۰۰ نسخه منتشر کرد. اثر بلافاصله با اعتراض محافل «اخلاقی» روبرو شد، که نویسنده را از هر طرف به باد فحش و ناسزا گرفتند. ارباب شریعت و اخلاق گفتند که نویسنده به تبلیغ «روابط نامشروع» پرداخته است.

نقل قول ها



کلمات دیگر: