مترادف حراج : ارزان فروشی، فروش ارزان، مزایده، من یزید
متضاد حراج : مناقصه
برابر پارسی : ارزان فروشی، فروش ویژه
(sale by) auction
auction, clearance sale, sale
ارزانفروشی، فروشارزان، ≠ مناقصه
مزایده، منیزید
۱. ارزانفروشی، فروشارزان،
۲. مزایده، منیزید ≠ مناقصه
فروش ویژۀ کالا یا خدمات با قیمت کاهشیافته
حراج . [ ح َ ] (ع اِمص ) بمعرض بیع گذاشتن متاع در میان جماعتی ، تا آنکه بها بیشتر دهد بدو فروشند، و نام دیگر این نوع فروش مزایده است و لفظحراج عربی نیست ، چه در عربی حرج به معنی گناه و تنگی است که با این معنی مناسبت ندارد، و در اول این لفظ را مردم مصر اصطلاح کردند. (از فرهنگ نظام ). مزایده . بر من یزید فروختن . بر من یزید گذاشتن . بر مزایده گذاشتن . اب انستاس کرملی گوید: حراج کلمه ای است که فروشندگان چند بار بر زبان آرند پیش از آنکه کالا را بطور قطع بفروشند، پس حراج باقی ماندن کالاست بر قیمتی نزد دلال و چنین بازار را بازار حراج گویند. (نشوءاللغة العربیة). و گاه حَرّاج با تشدید راء تلفظ کنند.
حراج . [ ح َرْ را ] (ع اِمص ) رجوع به حَراج (بدون تشدید) شود.
حراج . [ ح ِ ] (ع اِ) ج ِ حَرَجة و حَرْج . (منتهی الارب ). ج ِ حَرْج . جنازه های گبران . || ج ِ حِرْج . جامه های بر رسن افکنده خشک شدن را.
۱. فروختن چیزی به قیمت پایینتر از قیمت اصلی آن.
۲. فروش چیزی بهمزایده؛ فروش ملک یا کالا در حضور عدهای که هرکس بیشتر بخرد به او بدهند.
حرج#NAME?
فروش ویژه