gossip
خبرچینی کردن
فارسی به انگلیسی
gossip
فارسی به عربی
میل
مترادف و متضاد
اگاه کردن، گفتن، خبر دادن، اگاهی دادن، مطلبی را رساندن، چغلی کردن، خبرچینی کردن، خبردادن از، اطلاع دادن، مستحضر داشتن
متهم کردن، چغلی کردن، خبرچینی کردن، خبردادن از
فرهنگ فارسی
کسب خبر کردن و خبر از جایی به جایی بردن یا جاسوسی کردن .
لغت نامه دهخدا
خبرچینی کردن. [خ َ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کسب خبر کردن و خبر از جایی به جایی بردن. || جاسوسی کردن. از روی پلیدی خبر از محلی به محل دیگر بردن تا بین مردمان دشمنی افتد. || نمامی کردن. سخن چینی کردن.
کلمات دیگر: