مترادف چشم پوشیدن : اغماض کردن، نادیده گرفتن، صرف نظر کردن، گذشت کردن، چشم پوشی کردن، گذشتن، رها کردن
چشم پوشیدن
مترادف چشم پوشیدن : اغماض کردن، نادیده گرفتن، صرف نظر کردن، گذشت کردن، چشم پوشی کردن، گذشتن، رها کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اترک , احمل
مترادف و متضاد
ترک کردن، ول کردن، چشم پوشیدن
رد کردن، تجاهل کردن، چشم پوشیدن، نادیده پنداشتن، بی اساس دانستن، برسمیت نشناختن، محل نگذاشتن
اغماض کردن، نادیده گرفتن، صرفنظر کردن، گذشت کردن، چشمپوشی کردن
گذشتن، رها کردن
۱. اغماض کردن، نادیده گرفتن، صرفنظر کردن، گذشت کردن، چشمپوشی کردن
۲. گذشتن، رها کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) اغماض کردن نادیده انگاشتن .
مرادف چشم بستن . اغماض کردن و بی اعتنایی نمودن . نادیده انگاشتن و اغماض و عفو کردن . یاکنایه از نابینا کردن و شدن .
چشم بستن، چشم برهم نهادن، نادیده انگاشتن
مرادف چشم بستن . اغماض کردن و بی اعتنایی نمودن . نادیده انگاشتن و اغماض و عفو کردن . یاکنایه از نابینا کردن و شدن .
چشم بستن، چشم برهم نهادن، نادیده انگاشتن
لغت نامه دهخدا
چشم پوشیدن. [ چ َ / چ ِ دَ ] ( مص مرکب ) مرادف چشم بستن. ( آنندراج ). اغماض کردن و بی اعتنایی نمودن. ( ناظم الاطباء ). نادیده انگاشتن و اغماض کردن. || کنایه از نابینا کردن و شدن. ( آنندراج ). || کنایه از مردن و چشم از جهان فروبستن.
پیشنهاد کاربران
ترک ِ مراد گرفتن ؛ از آرزوی خود چشم پوشیدن. بدنبال مراد خود نرفتن. از هوای دل اعراض کردن :
آن را که مراد دوست باید
گو ترک ِ مراد خویشتن گیر.
سعدی ( طیبات )
آن را که مراد دوست باید
گو ترک ِ مراد خویشتن گیر.
سعدی ( طیبات )
کلمات دیگر: