کلمه جو
صفحه اصلی

حتما


برابر پارسی : بی گمان، بی سخن، هر آینه، باری، به ناگزیر، به راستی، بی گفتگو، بایسته، باید

فارسی به انگلیسی

certainly, definitely, sure, doubtlessly, sure thing, of course

dy all means, certainly, Inevitably


certainly, definitely, doubtlessly, sure thing, of course, sure


فارسی به عربی

امر حتمی , بالتاکید , فی الوقت الحاضر

مترادف و متضاد

presently (قید)
فعلا، قریبا، بزودی، حتما، انا، لزوما، عنقریب

certainly (قید)
مطمئنا، قطعا، یقینا، حتما، همانا، محققا

inevitablly (قید)
حتما

فرهنگ فارسی

قطعا : براستی یقینا : (( حتما خواهم رفت . ) )

فرهنگ معین

( حتماً ) (حَ مَ نْ ) [ ع . ] (ق . ) بی شک ، یقیناً.

لغت نامه دهخدا

( حتماً ) حتماً. [ ح َ مَن ْ ] ( ع ق ) وجوباً. بناگزیر. حکماً.

فرهنگ عمید

۱. یقیناً، قطعاً.
۲. [عامیانه] احتمالاً، شاید.

دانشنامه عمومی

بی گُمان.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حَتْماً: امری قطعی و حتمی
معنی یُسْأَلُنَّ: حتماً بازپرسی می شود - حتماً باز خواست می شود - حتماً سؤال می شود
معنی یُخْرِجَنَّ: حتماً خارج می کند -حتماً بیرون می کند
معنی نَخْرُجَنَّ: حتماً خارج می شویم - حتماً بیرون می آییم
معنی لَا تُصِیبَنَّ: حتماً نمی رسد - حتماً واقع نمی شود برای
معنی یُبَیِّنَنَّ: حتماً بیان می کند - حتماً آشکار می کند
معنی نُنَبِّئَنَّ: حتماً خبر می دهیم - حتماً آگاه می کنیم
معنی نُبَوِّئَنَّهُمْ: حتماً آنان را منزل می دهیم - حتماً آنان را سکونت می دهیم
معنی نَجْزِیَنَّ: حتماً جزا می دهیم - حتماً پاداش می دهیم
معنی نَجْزِیَنَّهُمْ: حتماً آنان را جزا می دهیم - حتماً به آنان پاداش می دهیم
معنی نُحَرِّقَنَّهُ: حتماً اورا می سوزانیم - حتماً آن را باسوهان به صورت براده در می آوریم
معنی تُبْعَثُنَّ: حتماً برانگیخته می شوی -حتماً تو را بر پا می دارند
ریشه کلمه:
حتم (۱ بار)

واجبو قطعی. در مجمع البیان گوید: حتم و جزم و قطع هر سه به یک معنی است از شما کسی نیست مگر آنکه وارد جهنّم می‏شود، این ورود یا این حکم بر پروردگارت حتمی است سپس پرهیزگاران را نجات می‏دهیم و ستمکاران را در آن به زانو در آمده می‏گذاریم . ظاهر آیه می‏رساند که همه به جهنّم داخل خواهند شد ولی بد کاران در آن مانده و نیکوکاران بیرون خواهند رفت ولی ورود به معنی دخول نیست راغب گفته: ورود به معنی قصد کردن آب است «فَلَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ» چون آب مدین را قصد کرد. پس ورود به معنی قصد آب است چنانکه صدور به معنی برگشتن می‏باشد علی هذا به نظر نگارنده این دو آیه عبارت اخرای آیات قبل است که فرموده «فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیاطینَ ثُمُّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثّیاً. ثُمَّ لَنَنْزِ عَنَّ مِنْ کُلِّ شَیْعَةٍ اَیُّهُمْ اَشَدُّ عَلَی الرَّحْمنِ عِتیّاً. ثُمَّ لَنَحْنُ اَعْلَمُ بِالَّذینَ هةمْ اَوْلی بِها صِلّیاً». این آیات روشن می‏کند که همه در کنار جهنّم حاضر می‏شوند و خدا میداند کدام کس به داخل شدن اولی است و آن همان نجات پرهیزگاران و ماندن ستمکاران است واللّه العالم. المیزان درباره این آیه به تفصیل سخن گفته، طالبین رجوع کنند و روایتی از امام صادق علیه السلام نقل می‏کند که ورود به معنی دخول نیست و روایات دیگر در این باره نقل کرده است به نظر المیزان ورود به معنی دخول نیست ولی آنچه ما از آیات قبل استظهار کردیم در المیزان نیامده. نا گفته نماند این کلمه بیشتر از یک مورد در قرآن مجید یافته نیست.

گویش اصفهانی

تکیه ای: hatman
طاری: hatman
طامه ای: hatman
طرقی: hatman
کشه ای: hatman
نطنزی: hatman


واژه نامه بختیاریکا

تَقی

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یَواکِم، بوئیت، یوزیم ( اوستایی )
ژوئیت ( اوستایی: چوئیت )
اَپیگومان، ایوَر ( پهلوی )
یَستیام ( سنسکریت: یَتسَتیَم )
اَوَسیَم ( سنسکریت )
نیژیت ( سنسکریت: نیسچیتَ )
ایلَم ( گیلکی )

Difinitely , exastly

!by all means
( در پاسخ پیشنهاد/سخن دیگری )
حتما
البته
با کمال میل

گاهی می توان از بی شک، صددرصد به جای حتما استفاده کرد.

نمونه:
رضا حتما سرکار میای؟
رضا صددرصد سرکار میای؟
رضا بی شک سرکار میای؟

ولی واژگان درست آن:
تِنز برابر حتما، sure
تاشتیگانه برابر قطعا، certainly

تِنز از تارگاه حیدیری ملایری: این واژه در بندعباسی، بلوچی، تبری در شکل های نزدیک به آن اکنون استفاده می شود.
تاشتیگ از منطق ارسطو برگردان ادیب سلطانی

صددرصد. بی شک. حتما . با کمال میل🌻🌻

هر آیینه

بالقطع

به حتم، بی تردید

بی هیچ گمان و گفتگو

نمونه:
من اگر ناچار بودم، میان حزب شما و آن حزب، یکی را برگزینم، بی هیچ گمان و گفتگو، آن حزب را برمی گزیدم . . .

برگرفته از پی نوشتِ یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/06/blog - post_54. html

به طور قطع

بر یقین ؛به یقین. یقیناً. قطعاً. به طور حتم و یقین :
نسختی از لوح محفوظ است گویی خاطرت
کاندر او بینی و دانی بودنیها بر یقین.
امیرمعزی.
و رجوع به ترکیب به یقین شود.


کلمات دیگر: