کلمه جو
صفحه اصلی

حرامزاده


مترادف حرامزاده : خشوک، خطایی بچه، خطازاده، روسپی زاده، زنازاده، سند، سندره، غیرزاده، ناپاک زاده، نامشروع، ولدالزنا ، تودار، حقه باز، حیله گر، زیرک، محیل

متضاد حرامزاده : حلال زاده، صاف و صادق

فارسی به انگلیسی

bastard, fatherless, illegitimate, misbegotten, roguish, sly

illegitimate, bastard, roguish, sly


bastard, fatherless, illegitimate, misbegotten


فارسی به عربی

غیر شرعی , لقیط , مزور , مغشوش

مترادف و متضاد

adulterate (صفت)
زنازاده، جازن، قلابی، حرامزاده

spurious (صفت)
قلابی، حرامزاده، نا درست، قلب، جعلی، بدل، بدلی، الکی

bastard (صفت)
حرامزاده، جازده

illegitimate (صفت)
حرامزاده، غیر مشروع، ناروا

unfathered (صفت)
حرامزاده، تقلبی، بی پدر

base-born (صفت)
فرومایه، پست، حرامزاده، بدگهر

bastardly (قید)
حرامزاده

خشوک، خطایی‌بچه، خطازاده، روسپی‌زاده، زنازاده، سند، سندره، غیرزاده، ناپاک‌زاده، نامشروع، ولدالزنا ≠ حلال‌زاده


فرهنگ فارسی

ناپاک، فرزندنامشروع، فرزندی ازازدواج نامشروع
( صفت ) ۱ - فرزندی که مادر او از راه نا مشروع با مردی رابطه یافته و در نتیجه وی بوجود آمده مقابل حلالزاده . ۲ - بسیار زرنگ و زیرک بسیار محیل .

فرهنگ معین

( ~. دِ ) [ ع - فا. ] (ص مر. )۱ - فرزند نامشروع ، ناپاک زاده . مق . حلال زاده . ۲ - (کن . ) بسیار زرنگ و زیرک ، بسیار محیل .

لغت نامه دهخدا

حرامزاده. [ ح َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب / ص مرکب ) سِنْد. ( صحاح الفرس ) ( دهار ). سنده. سندره. ( صحاح الفرس ). ابن زنیة.ابن غیة. ولدالزنا. زنازاده. مول. زاده حرام. زاده ٔزنا. ناپاکزاد. ناپاکزاده. خشوک. ولد حرام. فغاک. سنداره. جامغول. خشتوک. نغل. ( دهار ). زنیم. ( دهار ) ( ترجمان عادل ). بدنژاد. لقیط. دعی. ابن نحسر. ( المرصع ). ابن النکوح. ابن الهجول. ابن الهلوک. ابن احلام النیام.ابن بهشة. ابن الجریع. ابن الدموک. ابن الدمون. ابن الطریق. ابن عجل عجل. ابن العروک. ابن العریکة. ابن فریه. ابن کسیب. ابن اللیل. ( المرصع ). ابن مدینة ملصق. ( دهار ). مدغدغ. بداصل. بدگوهر. بدگهر. ج ، حرامزادگان : شیرویه گفت پدرم چه گفت در آن حالت ؟ گفت حرامزاده کسی است که کشنده پدر خود را نکشد. ( قصص الانبیاء حواشی ص 226 ). گفت آمده ام تا ترا بکشم ، گفت حرامزاده باشد آنکس که کشنده پدر را نکشد. ( قصص الانبیاء جویری ص 226 ). خلیفه چون این سخن از جعفر بشنید... گفت وای بر آن حرام زاده. ( تاریخ بخارا ). بوزنه دانست که خوک حرامزاده و کارافتاده است. ( سندبادنامه ص 169 ).
گفت خیر ای حرامزاده خس
هست خونت حلال بر همه کس.
نظامی.
گفت باز این حرام زاده خام
کرد بر من سلام خویش حرام.
نظامی.
گفت چه حرامزاده قومند سگ را گشاده و سنگ را بسته. ( گلستان ). و در بعض نسخ : گفت این چه حرامزاده مردمند که سگ گشوده و سنگ را بسته اند. ( گلستان ).
اشک ریای زاهدان ریخت به خانه ٔخدا
قحبه به مسجد افکند طفل حرامزاده را.
؟
- گِل ِ حرامزاده ؛ گِلی مخلوط به آهک برای سد راهها و درزهای نفوذ آب.
- امثال :
حرامزاده یک زا دارد زنوزی دو زا.
|| خبیث.نجس. ناپاک. حرام :
با اینکه حلال تست باده
پهلو کن از آن حرام زاده.
نظامی ( الحاقی ).
و گاه در شعر تخفیفاً، حرامزاد به کار رفته است :
گر زینکه بشوی دل ندادم
آخر نه چنان حرام زادم.
نظامی ( الحاقی ).
کز تو بنظاره دل نهادم
گر زین گذرم حرام زادم.
نظامی.

فرهنگ عمید

۱. فرزندی که از ازدواج غیر شرعی به وجود آید، ناپاک زاده، فرزند نامشروع.
۲. [مجاز] بدذات، حیله گر و فتنه انگیز.

دانشنامه عمومی

حرام زاده (مجموعه تلویزیونی). حرام زاده (به آلمانی: Der Bastard) نام یک سریال آلمانی محصول سال ۱۹۸۹ در ژانر جنایی ماجراجویی و مرموز است که بازیگرانی همچون پیتر ساتمان، گودرون لاندگربه، ارنست یاکوبی و کریستیان برکل در ان نقش افرینی کردند. شایان ذکر است که این سریال در ایران با نام برنامه ای برای جنایت پخش می شد.
حرام زاده در بانک اطلاعات اینترنتی فیلم ها (IMDb)
حرام زاده در وب گاه OFDb
موزیک ویدئو سریال
پل دیوید متخصص کامپیوتر مظنون به قتل است. گویا فقط دوست و همکارش فیلیکس دنیسون که مدت سه سال همدیگر را ندیده اند می تواند به وی کمک کند. اما فیلیکس طی دو پیام مرموز یکی از طریق تلفن و دیگری از طریق کامپیوتر به پل می گوید که فرار کند. پل پیگیر ماجرا می شود و یکبار از طرف افراد ناشناس مورد حمله قرار می گیرد ولی جان سالم به در می برد. پیگیری های پیاپی وی فیلیکس را متقاعد می کند که پل را خارج شهر زیر یک درخت ملاقات کند. انجا پل در می یابد که فیلیکس اطلاعاتش را به باند مافیا فروخته است. فیلیکس به پل هشدار می دهد که هر چه زودتر بگریزد و بیشتر از این درگیر نشود. و همانجا پل را ترک می کند. همان شب فیلیکس در یک انفجار کشته می شود. پس از تحقیقات پل و دوست پلیسش متوجه می شوند که از بین شش کشته شده ان تاریخ تنها اسم پنج نفر در کامپیوتر ٍثبت شده است. هر چند که اسم فیلیکس بین ان پنج نفر است اما...

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حرام زاده عنوان یاد شده درابواب مختلف فقهی واز ان جمله در باب حدود به کار رفته است.
نسبت حرام زادگی- و مانند آن- دادن به کسی، به جهت عدم صراحت در زنازاده بودن (زیرا ممکن است مراد، فرزند آمیزش حرام، همچون آمیزش با همسر در حال حیض یا روزه و یا احرام باشد)قذف به شمار نمی رود و نسبت دهنده تنها تعزیر می شود.از برخی قدما یکسان بودن نسبت حرام زادگی با نسبت زنا زادگی نقل شده است. البته اگر قرینه ای دلالت کند که مراد گوینده از حرام زادگی زنازادگی است یا عرف آن را نسبت زنازادگی بداند،قذف به شمار می رود و حدّ آن بر نسبت دهنده جاری می شود.

واژه نامه بختیاریکا

کولِه؛ کولِه حرُم؛ اَوُکی

پیشنهاد کاربران

این واژه تازى ( اربى ) + پارسى ست برابر پارسى آن اینهاست: جِهْزاد/جِهْزاده Jehzad/Jehzadeh ( پهلوى: ولدالزنا ، حرامزاده ، فاحشه زاده ) خُشوک Xoshuk ( پارسى درى: حرامزاده ، فرزند نامشروع ) ، سِند Send ( پارسى درى: حرامزاده ، بچه اى که پدرش معلوم نیست ) ، سِنداره
Sendareh ( پارسى درى: بچه بى پدر، حرامزاده ، ولدالزنا ) ، ویشودگ Vishudag ( پهلوى: فرزند بد ، ولدالزنا )

بچه حروم زاده

حرام زاده یعنی بر میگرده به اصلیت پدری
یعتی مال پدرش حرام بوده و به بار اومده

کسی که با درآمد متعلق یک ملت، تو اطراف و اکناف کصکلک بازی می کند [ر. ک؛ #آقازاده / #ژن_خوب].

کسی که مواجب خود را از بیت المال گرفته و عُرفا ملزم به خدمت به مردم است ولی در لباس خدمت ژست طلبکارانه بخود میگیرد [ر. ک؛#کلان/#قاضی /#و_سایرین].

ناپاک زاده، فرزند نامشروع، فرزندی که از ازدواج غیر شرعی بوجود آید، سند و سنداره و سندره و خشوک و فغاک هم گفته شده || و کنایه از بدذات و حیله گر و فتنه انگیز

کسانی که به نیرنگ و فریب روی می اورند برای رسیدن به پست و مقام و دزدی و اختلاس. به برخی از مسئولین گفته میشود. . .

روسپیزا، روسپی زاده ( پهلوی ساسانی: ruspik zātak )

مادربه خطا. [ دَ ب ِ خ َ ] ( ص مرکب ) لفظی است مشهور و دشنامی معروف. ( آنندراج ) . کلمه ٔ فحش. ( ناظم الاطباء ) . نوعی دشنام است. تمام فحشهای مادر از ترکیب این کلمه با دشنامهای گوناگون ساخته می شود. ( فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ) :
مشک گویند، بخالش سر دعوی دارد
این عجب نیست از آن هندوی مادربه خطا.
ارسلان بیک ( از آنندراج ) .

غریب زاده. [ غ َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب، اِ مرکب ) لولی زاده. ( غیاث اللغات ) . در محاوره به معنی لولی زاده است چه اکثر مسافران به لولی و کاولی اختلاط کنند. ( آنندراج ) . || زاده ٔ زنا. حرامزاده. ( ناظم الاطباء ) :
غریب زاده که تخمش بیفتد از عالم
نمی شود که نباشد گزنده و بدذات.
ناظم هروی ( از آنندراج ) ( از مجموعه ٔ مترادفات ص 312 ) .
|| باوصف این قباحت به معنی مسافرزاده نیز آید :
همچو بیاض چشم سیاهان خوش نگاه
هند از غریب زاده ٔ ایران سپیدروست.
علی قلی خان اعظم بن حسین خان شاملو. ( از آنندراج ) ( از مجموعه ٔ مترادفات ص 312 ) .
ترانه ای که ز شوخی ندیم محفلهاست
غریب زاده ٔ هندونژاد خامه ٔ ماست.
شفیع اثر ( از آنندراج ) .

روسپی زاده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) حرامزاده. ( آنندراج ) . فرزند روسپی که پدرش معلوم نباشد :
وزآن پس چنین گفت با سرکشان
که این روسپی زاده ٔ بدنشان.
فردوسی.

خطایی بچه، خطازاده

مال زاده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) قحبه زاده و حرام زاده. ( آنندراج ) . زاده زنا و حرام زاده. ( ناظم الاطباء ) . || زن جلب. ( آنندراج ) . قرمساق. ( ناظم الاطباء ) .

زنازاده یا حرومزاده کلمه ی مذهبی که افراد خداپرست از آن برای تحقیر بشر استفاده میکند

من یه دوستی دارم بی نهایت نامرد. . به نظرتون چه صفتی لایقش هست یعنی endنامردی

بلایه زاده. [ ب َ ی َ / ی ِ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) زنازاده : سلم آواز داد سرهنگی را از سرهنگان کرمانی نامش محمدبن مثنی ، و گفت بگوی آن کشتیبان را که امیر فرموده که به در آی. محمد گفت ای بلایه زاده سیّد اَزْد را چنین همی گویی ، پس حمله بردبر ایشان و حربی سخت کردند. ( ترجمه تفسیر طبری ) .

آقا پس چرا همیشه به ما می گفتن که کسی حروم زاده اس که با نان حروم بزرگ شده باشه؟ به معنی اینکه کاری که پدر و مادرش انجام می دادن تا نون خانواده را در بیاورند کار خلاف و نامشروع و حرام بوده و در نتیجه نانی که بچه خورده حرام بوده و به همین ترتیب حرام زاده شده بچه و در نتیجه فردی غیرانسان و بدکار و بدجنس و بی وجدان بار آمده مثلا بچه ای که پدر مادرش دزد یا جانی یا خودفروش یا خائن به حق و عدالت باشن. به نظرم تعریفی که به ما گفتن منطقی تره تا اینکه پدر بچه مشخص نبوده باشه به خصوص که از بدترین توهینهاست و بچه ای که با نان حرام و کارهای حرام مادر پدرش بزرگ شده و پدر و مادرش حرام کار بودن خیلی بدتر هست تا اینکه مادر یا پدر بچه مجهول باشد. شاید این واژه چندین معنی داره ولی من در زمان حاضر این تعریفی که به ما گفتن رو خیلی شنیدم و با مدرنیته این واژه با معنی اینکه کسی فقط پدر یا مادرش مشخص نباشه کم کم از کارکرد افتاده.


کلمات دیگر: