کلمه جو
صفحه اصلی

خاک ریزی

فارسی به انگلیسی

embankment, levee, earthfilling, earthwork

فارسی به عربی

حاجز

مترادف و متضاد

embankment (اسم)
پشته، خاک ریزی، دیوار خاکی

earthwork (اسم)
سنگر و استحکامات، سنگر، پشته خاک، خاک ریزی

فرهنگ فارسی

عمل ریختن خاک .

لغت نامه دهخدا

خاک ریزی. ( حامص مرکب ) عمل ریختن خاک.

گویش مازنی

نوعی سبزی محلی با ساقه ی محکم و پرشاخ و برگ که خوراکی است ...


/Khaak rizi/ نوعی سبزی محلی با ساقه ی محکم و پرشاخ و برگ که خوراکی است


کلمات دیگر: