کوتاهی کردن . قصور ورزیدن
کوتاهی داشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کوتاهی داشتن. [ ت َ] ( مص مرکب ) کوتاهی کردن. قصور ورزیدن :
چشم جادوی تو در دلجویی اهل نیاز
هیچ کوتاهی ندارد عمر مژگانش دراز.
چشم جادوی تو در دلجویی اهل نیاز
هیچ کوتاهی ندارد عمر مژگانش دراز.
کلیم ( از آنندراج ).
و رجوع به ماده بعد شود.کلمات دیگر: