کلمه جو
صفحه اصلی

دهی

فرهنگ فارسی

منسوب به ده .

لغت نامه دهخدا

دهی. [ دِ ] ( حامص ) حاصل مصدر از ماده مضارع فعل دادن ( = ده + ی ) و همیشه به صورت ترکیب بکار رود: فرماندهی. ناندهی. روزی دهی. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به دادن شود.

دهی. [ دَهَْ ی ْ ] ( ع مص ) زیرک گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || زیرک وتیزهوش گفتن کسی را و منسوب کردن به زیرکی و یا عیب و نقص کردن یا عاهت و بلا رسانیدن به کسی.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || رسیدن به کسی دواهی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کسی را بلایی رسیدن. ( المصادر زوزنی ) ( از تاج المصادر بیهقی ).

دهی. [ دَهَْ ی ْ ]( ع اِمص ) زیرکی و کاردانی و تیزی ذهن و جودت رأی وجودت فهم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

دهی. [ دَ ] ( ع ص ) رجل دهی ؛ مرد زیرک و تیزفهم. ج ، دُهاة و دهون. ( ناظم الاطباء ).

دهی. [ دَ هی ی ] ( ع ص ) عاقل.ج ، ادهیة و دُهَواء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

دهی. [دِ ] ( ص نسبی ) منسوب به ده. || قروی. روستایی. دهقان. ده نشین. ( یادداشت مؤلف ) :
چو زر و سیم و سرب و آهن است و مس مردم
ز ترک و هندی و شهری و رهگذار و دهی.
ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 490 ).
در آن ده که طالع نمودش بهی
دهی را ببخشید فرماندهی.
سعدی ( بوستان ).
و رجوع به دهقان شود.

دهی . [ دَ ] (ع ص ) رجل دهی ؛ مرد زیرک و تیزفهم . ج ، دُهاة و دهون . (ناظم الاطباء).


دهی . [ دَ هی ی ] (ع ص ) عاقل .ج ، ادهیة و دُهَواء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


دهی . [ دَهَْ ی ْ ] (ع مص ) زیرک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || زیرک وتیزهوش گفتن کسی را و منسوب کردن به زیرکی و یا عیب و نقص کردن یا عاهت و بلا رسانیدن به کسی .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رسیدن به کسی دواهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کسی را بلایی رسیدن . (المصادر زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ).


دهی . [ دَهَْ ی ْ ](ع اِمص ) زیرکی و کاردانی و تیزی ذهن و جودت رأی وجودت فهم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


دهی . [ دِ ] (حامص ) حاصل مصدر از ماده ٔ مضارع فعل دادن (= ده + ی ) و همیشه به صورت ترکیب بکار رود: فرماندهی . ناندهی . روزی دهی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دادن شود.


دهی . [دِ ] (ص نسبی ) منسوب به ده . || قروی . روستایی . دهقان . ده نشین . (یادداشت مؤلف ) :
چو زر و سیم و سرب و آهن است و مس مردم
ز ترک و هندی و شهری و رهگذار و دهی .

ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 490).


در آن ده که طالع نمودش بهی
دهی را ببخشید فرماندهی .

سعدی (بوستان ).


و رجوع به دهقان شود.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۶°۳۷′۵۵″ شمالی ۵۳°۵۹′۴۲″ شرقی / ۳۶٫۶۳۱۹۴°شمالی ۵۳٫۹۹۵۰۰°شرقی / 36.63194; 53.99500
دهی، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان گلوگاه در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان توسکاچشمه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۴۰ نفر (۳۵خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: