عمل خوران عمل خوردن غذا
خورانی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خورانی. [ خوَ / خ ُ ]( حامص ) عمل خوران. عمل خوردن غذا. اکل. مقابل ناخورانی که امساک و خودداری از خوردن است : یکی گفت مرا وصیتی کن گفت رستگاری تو در چهار چیز است : ناخورانی وبیخوابی و تنهایی و خاموشی. ( تذکرةالاولیاء عطار ).
دانشنامه عمومی
خور به معنی نور؛ خورانی به معنی نورانی.
کلمات دیگر: