کلمه جو
صفحه اصلی

کوتاه زبانی

فرهنگ فارسی

حالت و کیفیت کوتاه زبان

لغت نامه دهخدا

کوتاه زبانی. [ زَ ] ( حامص مرکب ) حالت و کیفیت کوتاه زبان. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوتاه زبان شود. || کم سخنی و نداشتن زبان دراز که موجب آزار دیگران گردد : سیرت و طریقت شمس الاسلام حسکا بابویه ، رحمةاﷲ علیه ، علمای فریقین را معلوم است که چگونه بوده از عفت و کوتاه زبانی و پاک نفسی. ( کتاب النقض ).و رجوع به کوتاه زبان و کوته زبان و کوته زبانی شود.


کلمات دیگر: