کلمه جو
صفحه اصلی

تفتک

فرهنگ فارسی

بخود در آمدن در کاری و مشاورت ننمودن با کسی

لغت نامه دهخدا

تفتک. [ ت َ ف َت ْ ت ُ ] ( ع مص ) بخود درآمدن کاری و مشاورت ننمودن با کسی. ( منتهی الارب ). بدون مشورت از دیگری در کاری درآمدن. تفتک الامر اذ مضی علیه لایؤامر احداً. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: