تیره به رنگ دود . دودی .
دو درنگ
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دودرنگ. [ رَ ] ( ص مرکب ) تیره به رنگ دود. دودی :
بدو گفت کاین دودرنگ دراز
نشسته بر این ابلق سرفراز.
چو سازد آتش و قاروره ز آسمان شهاب.
بدو گفت کاین دودرنگ دراز
نشسته بر این ابلق سرفراز.
فردوسی.
کند ز اهرمن دودرنگ خاکسترچو سازد آتش و قاروره ز آسمان شهاب.
خاقانی.
کلمات دیگر: