کلمه جو
صفحه اصلی

خورانیده

فرهنگ فارسی

(اسم ) کسی که چیزی بخورد او داده باشند

لغت نامه دهخدا

خورانیده. [ خوَ / خ ُ دَ / دِ ] ( ن مف ) به خوردن واداشته شده. آنکه او را وادار به خوردن چیزی کرده اند. || متمتع. بهره یاب. مطعم. منتفع.


کلمات دیگر: