کلمه جو
صفحه اصلی

کوته دیدگی

فرهنگ فارسی

حالت و چگونگی گوته دیده . کوته بینی

لغت نامه دهخدا

کوته دیدگی. [ ت َه ْ دی دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت وچگونگی کوته دیده. کوته بینی. کوتاه بینی :
ز یزدان دان نه از ارکان که کوته دیدگی باشد
که خطی کز خرد خیزد تو آن را از بنان بینی.
سنائی.
رجوع به کوته دید، کوته بینی و کوتاه بینی شود.


کلمات دیگر: