کلمه جو
صفحه اصلی

طیه

عربی به فارسی

تا , تا کردن


فرهنگ فارسی

وطبه نورد دراز یا هیئت نورد

لغت نامه دهخدا

( طیة ) طیة. [ طی ی َ ] ( ع اِ ) نورد دراز. || هیئت نورد. یقال : انه لحسن الطیة. || نیت. قصد. یقال : مضی لطیته ای لنیته التی انتواها. || جائی که قصد بدان دارد. یقال : وَ بعدَت عنا طیته ُ؛ ای مقصده و منزله الذی انتواه. ( منتهی الارب ). منزل. مقصد. آنجا که قصد کرده باشند. ( مهذب الاسماء ). موضعی که قصد آن داشته باشند. 3965( منتخب اللغات ).

طیة. [ طی ی َ ] (ع اِ) نورد دراز. || هیئت نورد. یقال : انه لحسن الطیة. || نیت . قصد. یقال : مضی لطیته ای لنیته التی انتواها. || جائی که قصد بدان دارد. یقال : وَ بعدَت عنا طیته ُ؛ ای مقصده و منزله الذی انتواه . (منتهی الارب ). منزل . مقصد. آنجا که قصد کرده باشند. (مهذب الاسماء). موضعی که قصد آن داشته باشند. 3965(منتخب اللغات ).


( طئة ) طئة. [طِ ءَ ] ( ع اِمص ) ( از ماده وطی بر وزن سِعة ). سپردگی. || کوفتگی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

طئة. [طِ ءَ ] (ع اِمص ) (از ماده ٔ وطی بر وزن سِعة). سپردگی . || کوفتگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).



کلمات دیگر: