کلمه جو
صفحه اصلی

فرکی

فرهنگ فارسی

بدر بن خلف بن یوسف بن محمد الفرکی الاصبهانی مکنی به ابونجم از ابونصر ابراهیم بن محمد بن علی کسایی و جز او حدیث شنید .

لغت نامه دهخدا

فرکی . [ ف َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به فرک که از قرای اصفهان است . (سمعانی ).


فرکی . [ ف ِ ] (ص نسبی ) منسوب به فرک که جایی است در بغداد بر فراز دجله . (سمعانی ).


فرکی. [ ف َ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به فرک که از قرای اصفهان است. ( سمعانی ).

فرکی. [ ف ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به فرک که جایی است در بغداد بر فراز دجله. ( سمعانی ).

فرکی. [ ف َ رَ ] ( اِخ ) بدربن خلف بن یوسف بن محمد الفرکی الاصبهانی ، مکنی به ابونجم. از ابونصر ابراهیم بن محمدبن علی کسایی و جز او حدیث شنید. ولادتش به سال 417 بود و به سال 502 هَ.ق. درگذشت. ( اللباب فی تهذیب الانساب ).

فرکی . [ ف َ رَ ] (اِخ ) بدربن خلف بن یوسف بن محمد الفرکی الاصبهانی ، مکنی به ابونجم . از ابونصر ابراهیم بن محمدبن علی کسایی و جز او حدیث شنید. ولادتش به سال 417 بود و به سال 502 هَ .ق . درگذشت . (اللباب فی تهذیب الانساب ).



کلمات دیگر: