( مصدر ) ۱ - خوابیدن ( در مورد دشنام و توهین و بهنگام اوقات تلخی استعامل شود ) . ۲ - قضای حاجت کردن .
کپه گذاشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کپه گذاشتن. [ ک َ پ َ / پ ِ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) در تداول عوام تعبیری است از خوابیدن با قصد دشنام و توهین به هنگام اوقات تلخی. ( از فرهنگ فارسی معین ). کَپَه کردن. کپیدن. رجوع به کپه کردن و کپیدن شود.
کپه گذاشتن. [ ک ُپ ْ پ َ / پ ِ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) در تداول عامه ، قضای حاجت کردن. ( از فرهنگ فارسی معین ).
کپه گذاشتن. [ ک ُپ ْ پ َ / پ ِ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) در تداول عامه ، قضای حاجت کردن. ( از فرهنگ فارسی معین ).
کپه گذاشتن . [ ک َ پ َ / پ ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عوام تعبیری است از خوابیدن با قصد دشنام و توهین به هنگام اوقات تلخی . (از فرهنگ فارسی معین ). کَپَه کردن . کپیدن . رجوع به کپه کردن و کپیدن شود.
کپه گذاشتن . [ ک ُپ ْ پ َ / پ ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، قضای حاجت کردن . (از فرهنگ فارسی معین ).
کلمات دیگر: