کلمه جو
صفحه اصلی

طیسفون

فرهنگ فارسی

شهری قدیم در مغرب ایران واقع در ساحل شرقی و آن پایتخت ساسانیان بود . عرب مجموع محلات آنرا بنام [ مدائن ] خوانده است .
نیز نام دیهیست در مرو

لغت نامه دهخدا

طیسفون. [ طَ س َ ] ( اِخ ) پای تخت کسری و محلی بوده که ایوان معروف در آنجا ساخته شده ، تا بغداد سه فرسنگ بُعد مسافت دارد. حمزه ( اصفهانی ) گوید: اصل این کلمه طوسفون ، و هنگام تعریب واو نخستین را به یاء تبدیل کرده اند. ( معجم البلدان ). این محل مرکب از دو قسمت بوده ، یک قسمت آن را طیسفون و قسمت دیگر را سلوکیا مینامیدند. طیسفون در سال 14 هجرت تسخیر شد و بتصرف مسلمانان درآمد. شهری از ایران زمین که اقامتگاه پادشاهان کشور ایران بوده ، بعضی گفته اند نام مداین است واین اصح است و بعضی بجای فا، قاف گفته اند و برخی گفته اند این کلمه تیسپون به تاء قرشت و باء فارسی بوده و طیسفون معرب آن است. ( فرهنگ رشیدی ). نام شهر قدیم در مغرب ایران و ساحل شرقی دجله که پای تخت ساسانیان بوده و عرب آنجا را مداین نام داد. تلفظ نام این شهر به پهلوی تیسپون بوده و خارجیها کتسیفون گفته اند. قصر ساسانی که محل ویرانه های طاق کسری از بقایای آنست در این شهر بوده است. ( لغات شاهنامه ) :
نشسته شبی شاه در طیسفون
خردمند موبد به پیش اندرون.
فردوسی.
زمستان بدی جای او طیسفون
ابا لشکر و موبد رهنمون.
فردوسی.
همه یاد کرد این به نامه درون
فرستاده آمد سوی طیسفون.
فردوسی.
وز آنجایگه شد سوی طیسفون
سر بخت بدخواه کرده نگون.
فردوسی.
و رجوع به ص 71 الجماهرو ص 40، 55، 67، 68، 464 مجمل التواریخ و القصص و ص 44 نزهة القلوب ج 3 چ اروپا و فهرست ترجمه ایران در زمان ساسانیان و ص 413 ج 1 یشتها شود.

طیسفون. [ طَ س َ ] ( اِخ ) نام دیهیست در مرو. ( معجم البلدان ).

طیسفون . [ طَ س َ ] (اِخ ) پای تخت کسری و محلی بوده که ایوان معروف در آنجا ساخته شده ، تا بغداد سه فرسنگ بُعد مسافت دارد. حمزه (اصفهانی ) گوید: اصل این کلمه طوسفون ، و هنگام تعریب واو نخستین را به یاء تبدیل کرده اند. (معجم البلدان ). این محل مرکب از دو قسمت بوده ، یک قسمت آن را طیسفون و قسمت دیگر را سلوکیا مینامیدند. طیسفون در سال 14 هجرت تسخیر شد و بتصرف مسلمانان درآمد. شهری از ایران زمین که اقامتگاه پادشاهان کشور ایران بوده ، بعضی گفته اند نام مداین است واین اصح است و بعضی بجای فا، قاف گفته اند و برخی گفته اند این کلمه تیسپون به تاء قرشت و باء فارسی بوده و طیسفون معرب آن است . (فرهنگ رشیدی ). نام شهر قدیم در مغرب ایران و ساحل شرقی دجله که پای تخت ساسانیان بوده و عرب آنجا را مداین نام داد. تلفظ نام این شهر به پهلوی تیسپون بوده و خارجیها کتسیفون گفته اند. قصر ساسانی که محل ویرانه های طاق کسری از بقایای آنست در این شهر بوده است . (لغات شاهنامه ) :
نشسته شبی شاه در طیسفون
خردمند موبد به پیش اندرون .

فردوسی .


زمستان بدی جای او طیسفون
ابا لشکر و موبد رهنمون .

فردوسی .


همه یاد کرد این به نامه درون
فرستاده آمد سوی طیسفون .

فردوسی .


وز آنجایگه شد سوی طیسفون
سر بخت بدخواه کرده نگون .

فردوسی .


و رجوع به ص 71 الجماهرو ص 40، 55، 67، 68، 464 مجمل التواریخ و القصص و ص 44 نزهة القلوب ج 3 چ اروپا و فهرست ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان و ص 413 ج 1 یشتها شود.

طیسفون . [ طَ س َ ] (اِخ ) نام دیهیست در مرو. (معجم البلدان ).



کلمات دیگر: