کلمه جو
صفحه اصلی

عصفه

فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث عفص : ادویه عفصه .
اسم مره است از مصدر عصف عصفه الخمر بوی شراب

لغت نامه دهخدا

( عصفة ) عصفة. [ ع َ ف َ ] ( ع اِ ) اسم المرة است از مصدر عصف. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عصف شود. || عصفةالخمر؛ بوی شراب. ( منتهی الارب ). گویند: للخمر عصفة؛یعنی آن شراب را رایحه ای است. ( از اقرب الموارد ).

عصفة. [ ع َ ف َ ] (ع اِ) اسم المرة است از مصدر عصف . (از اقرب الموارد). رجوع به عصف شود. || عصفةالخمر؛ بوی شراب . (منتهی الارب ). گویند: للخمر عصفة؛یعنی آن شراب را رایحه ای است . (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: