( صفت ) فرو رفته در آب .
غوته خورده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
غوته خورده. [ ت َ / ت ِ خوَرْ/ خُرْ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) فرورفته در آب. غوطه خورده. غوص کرده. رجوع به غوته و غوطه شود :
چه غوته خورده در آب کبود مرغ سپید
ز چشم و دیده نهان شد در آسمان کوکب.
چه غوته خورده در آب کبود مرغ سپید
ز چشم و دیده نهان شد در آسمان کوکب.
عنصری ( از فرهنگ اسدی ).
کلمات دیگر: