کلمه جو
صفحه اصلی

گذار امدن

فرهنگ فارسی

( گذار آمدن ) ( مصدر ) ۱ - عبور کردن گذشتن . ۲ - کارگر شدن ( سلاح ) موثر افتادن : نه تیر و نه نیزه گذار آیدش برو هیچ زخمی نه کار آیدش . گذار آوردن ( آردن ) . ( مصدر ) عبور کردن گذشتن : عماری دار لیلی را که عهد ماه در حکم است خدایا . در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد . ( حافظ )

لغت نامه دهخدا

( گذار آمدن ) گذار آمدن. [ گ ُ م َ دَ ] ( مص مرکب ) عبور کردن. گذشتن. کارگر شدن :
نه تیر و نه نیزه گذار آیدش
بر او هیچ زخمی نه کار آیدش.
فردوسی.


کلمات دیگر: