کلمه جو
صفحه اصلی

ناخوش داشتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) دارای مریض بودن پرستاری بیمار رابعهده داشتن .

لغت نامه دهخدا

ناخوش داشتن. [ خوَش ْ / خُش ْ ت َ ] ( مص مرکب ) نپسندیدن. پسند نکردن. خوش نداشتن. ناپسند شمردن. کراهت داشتن. استنکار. تسخط. تطهم. || تنغیص. ناگوار کردن. تباه کردن. مکدر کردن :
پیوسته غمت مرا مشوش دارد
عیش خوش من عشق تو ناخوش دارد.
علیشاه بن سلطان تکش.


کلمات دیگر: