کلمه جو
صفحه اصلی

مال ده

فرهنگ فارسی

مال دهنده بخشنده منعم

لغت نامه دهخدا

مال ده. [ دِ ه ْ ] ( نف مرکب ) مال دهنده. منعم. معطی. بخشنده :
جان بدهم و دل ندهم کاندر دل من هست
مدح ملکی مال دهی شکرستانی.
فرخی.
از بهر آنکه مال ده و شادکامه بود
بودند خلق زو به همه وقت شادمان.
منوچهری.
عطا از خلق چون جویی گر او را مال ده گویی
به سوی عیب چون پویی گر او را غیب دان بینی.
سنائی.
، مالده. [ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان لفمجان است که در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان واقع است و 172 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

مال ده . [ دِ ه ْ ] (نف مرکب ) مال دهنده . منعم . معطی . بخشنده :
جان بدهم و دل ندهم کاندر دل من هست
مدح ملکی مال دهی شکرستانی .

فرخی .


از بهر آنکه مال ده و شادکامه بود
بودند خلق زو به همه وقت شادمان .

منوچهری .


عطا از خلق چون جویی گر او را مال ده گویی
به سوی عیب چون پویی گر او را غیب دان بینی .

سنائی .



دانشنامه عمومی

مالده، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان سیاهکل در استان گیلان ایران است.
این روستا در دهستان مالفجان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۸۳ نفر (۶۲خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: