ناخن گرفتن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) کوتاه کردن سرناخن بوسیله ناخن گیر و جز آن ناخن باز کردن . یا ناخن کسی را گرفتن. آن قدربپای وی زدن تاناخنهای او بریزد.
لغت نامه دهخدا
ناخن گرفتن. [ خ ُ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) بریدن ناخن به مقراض یا گزلک و مانندآن. ( یادداشت مؤلف ). کوتاه کردن ناخن :
ناکس زیاده سر چو شود دست از او بدار
ناخن چو شد بلند، گرفتن سزای اوست.
ناکس زیاده سر چو شود دست از او بدار
ناخن چو شد بلند، گرفتن سزای اوست.
حاجی گیلانی ( از آنندراج ).
- ناخن کسی را گرفتن ؛ چندان به پای او زدن تا ناخنهای او فرو ریزد. ( یادداشت مؤلف ). با چوب یا شلاق بر انگشتان دست و پای کسی زدن.کلمات دیگر: