گرازان گرازان : به پیش بازش یوز آمدی گراز گراز . ( سوزنی )
گراز گراز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گرازگراز. [ گ ُ گ ُ ] ( ق مرکب ) گرازان گرازان :
شکار اوستی [ کذا ] ارنه ز عدل تو آهو
به پیش بازش یوز آمدی گرازگراز.
شکار اوستی [ کذا ] ارنه ز عدل تو آهو
به پیش بازش یوز آمدی گرازگراز.
سوزنی.
رجوع به گرازان و گرازیدن شود.کلمات دیگر: