کلمه جو
صفحه اصلی

ناخوار

لغت نامه دهخدا

ناخوار. [ خوا / خا ] ( ص مرکب ) درشت. خشن. زمخت. صعب. مشکل. عسیر. دشوار. دشخوار. معسور. ناهموار. ناهنجار. غلیظ. غلاظ.عنیف. منکر. ( یادداشت مؤلف ). || جعد. آشفته. وژگال. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ ) نام گونه ای درم بوده است در سلابور هند. ( حدودالعالم ).


کلمات دیگر: