مترادف مسگر : ظروف مسی ساز
مسگر
مترادف مسگر : ظروف مسی ساز
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه ظروف و ادوات مسین سازد
دهی در شهرستانهای زنجان و بیرجند
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
مسگر. [ م ِ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، واقع در 9هزارگزی جنوب غربی بیرجند. آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
مسگر. [ م ِ گ َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان ، واقع در 36هزارگزی جنوب شرقی قیدار و 24هزارگزی راه عمومی ، با 309 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
مسگر. [ م ِ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند، واقع در 9هزارگزی جنوب غربی بیرجند. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
مسگر. [ م ِ گ َ ] (ص مرکب ) نحاس . (منتهی الارب ). کسی که ظروف مسینه و ادوات مسینه می سازد و می فروشد. (ناظم الاطباء). آن که مس سازد : حسب الرقم اشرف مقرراست که ضابطان و مستأجران و... مسگران و غیرهم بدون اطلاع و وقوف معیران و گماشتگان ایشان داد و ستد ننموده ... (تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 22). || آن که مس را با قلعی سفید کند. سفیدگر. سپیدگر. رویگر. روگر. و گاه عرب صفار گوید و از آن مسگر اراده کند بجای رویگر. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
مسگر (خدابنده)، روستایی از توابع بخش افشار شهرستان خدابنده در استان زنجان ایران است.
این روستا در دهستان شیوانات قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۰۴ نفر (۹۲خانوار) بوده است.
گویش اصفهانی
تکیه ای: mesgar
طاری: mesgar
طامه ای: mesgar
طرقی: mesgar
کشه ای: mesgar
نطنزی: mesger
گویش مازنی
نام اسبی که به رنگ مس باشد
گویش بختیاری
1. مسگر؛ 2. رویگر.