کلمه جو
صفحه اصلی

مرغی

فارسی به انگلیسی

avian

مترادف و متضاد

avian (صفت)
مرغی، وابسته به مرغان

لغت نامه دهخدا

مرغی. [ م ُ رَغ ْ غی ] ( ع ص ) کلام ٌ مرغی ، کلام مُرَغ ة؛ سخن که معنی خود ظاهر نسازد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

مرغی. [ م َ رَ ] ( اِخ ) فرقه ای با عقاید خاص ساکن برخی نواحی مجاور الموت چون ده دیکین وگرمارود و غیره. برخی آنان را مزدکی شمرند. مرقی.

مرغی. [ م ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به مرغ. رجوع به مرغ شود.
- چینی و کاسه و ظروف مرغی ؛ نوعی چینی و ظروف بسیار لطیف قدیم که صورت گلها و مرغها از نقوش آن است و گرانبهاست. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| مرغ فروش. کسی که حرفه اش فروش مرغ باشد.

مرغی . [ م َ رَ ] (اِخ ) فرقه ای با عقاید خاص ساکن برخی نواحی مجاور الموت چون ده دیکین وگرمارود و غیره . برخی آنان را مزدکی شمرند. مرقی .


مرغی . [ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به مرغ . رجوع به مرغ شود.
- چینی و کاسه و ظروف مرغی ؛ نوعی چینی و ظروف بسیار لطیف قدیم که صورت گلها و مرغها از نقوش آن است و گرانبهاست . (یادداشت مرحوم دهخدا).
|| مرغ فروش . کسی که حرفه اش فروش مرغ باشد.


مرغی . [ م ُ رَغ ْ غی ] (ع ص ) کلام ٌ مرغی ، کلام مُرَغ ة؛ سخن که معنی خود ظاهر نسازد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


گویش مازنی

/morghi/ مرغی از دیگر زبان های قراردادی مردم منطقه بوده که از خانواده ی زبان زرگری و نوعی زبان وارونه استدر زبان مرغی حروف ر و غ gh نقش مهمی دارنداین حروف پشت سرهم آمده و حرف ر ساکن می گردد و همیشه بعد از یک حرف و یک صدا، حروفر وغ آورده می شوداولی ساکن است و دومی حرکت حرف اول و کلمه های اصلی را دارداگر هجا تمام نشود، حرف بعدی را به صورت ساکن ادا کنندگاهی دو حرف ساکن هم برای تکمیل هجا آورده می شودنگاه شود به: مقاله ی پیوست در جلد پایانی اثر تحت عنوانگرگان و زبان های خاموش & نوعی قارچ خوراکی

مرغی از دیگر زبان های قراردادی مردم منطقه بوده که از خانواده ...


نوعی قارچ خوراکی


پیشنهاد کاربران

مرغی: برابر Goosebumps انگلیسی
دانه ها و یا برآمدگی های ریز و کوچکی که در پی سرما, ترس , و یا هیجان روی پوست بدن پدیدار میشود. ( این دانه ها همانند دانه های ریز کوچکی است که روی پوست مرغ پدیدار می شود ) . نه گفته نماند که من این واژه "مرغی" برابر Goosebumps انگلیسی را از گویشوران فارسی زبان افغان شنیدم.



کلمات دیگر: