مترادف مسکر : باده، شراب، عرق، مشروب، می، نبیذ، مستی بخش، نشئه زا
متضاد مسکر : خماربخش، خمارآلود، خمارزا
برابر پارسی : مستی ده، مستی آور، مست کن
intoxicating (drink)
مستیبخش، نشئهزا
اسم ≠ خماربخش، خمارآلود، خمارزا
باده، شراب، عرق، مشروب، می، نبیذ
۱. باده، شراب، عرق، مشروب، می، نبیذ
۲. مستیبخش، نشئهزا ≠ خماربخش، خمارآلود، خمارزا
مسکر. [ م ُ س َک ْ ک َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تسکیر. رجوع به تسکیر شود. || مخمور. (از اقرب الموارد). خمارزده و مست . (منتهی الارب ). || مجازاً به عنوان تأکید در غضب به کار رود. (ازیادداشت مرحوم دهخدا). سخت خشمناک چنانکه نداند چه میگوید و چه میکند: قال احمدبن سعید مؤدب بن المعتز : ... فلما اتصل الخبر بی ، جلست فی منزلی غضباناً مسکراً. (معجم الادباء چ مارگلیوث ج 1 ص 133).
ناصرخسرو.
مسگر