نهم
فارسی به انگلیسی
عربی به فارسی
ادم پر خور , شکم پرست , دله , صاحب سر رشته در خوراک
حريص , ازمند , مشتاق , ارزومند , متمايل
فرهنگ فارسی
نام بتی است مزینه را عبد نهم منسوب به این بت است . یا دیوی است شیطان .
لغت نامه دهخدا
نهم. [ ن َ هََ ] ( ع مص ) بسیار شدن اکل و خوراک کسی. ( ازاقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). نهیم. ( متن اللغة ). || آزمند چیزی گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). سخت حریص شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || آزمند و حریص گشتن درخوردن طعام و سیری و چشم سیری از غذا نداشتن. نهامة. ( از اقرب الموارد ). زیاد شدن میل و شهوت کسی به غذا. ( از متن اللغة ). نیک آزمند گردیدن به طعام و پرنگردیدن چشم بسیارخوار و سیر نشدن. ( از منتهی الارب ). سخت حریص شدن در خوردن. ( زوزنی ). || همت کسی در چیزی رسیدن و رغبتش بدان فزونی گرفتن. ( از اقرب الموارد ).
نهم. [ ن َ هَِ ] ( ع ص ) نیک آزمند و حریص بر طعام و گرسنه چشم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از متن اللغة ).
نهم. [ ن ُ هَُ ] ( عدد ترتیبی ، ص نسبی ) تاسع. ( منتهی الارب ). چیزی که در مرتبه نه واقع شده باشد. ( ناظم الاطباء ).
- نهم چرخ ؛ کنایه از فلک اعظم است که عرش باشد. ( از برهان ) ( از آنندراج ).
نهم. [ ن ُ هَُ ] ( ع اِ ) ج ِ نهام. رجوع به نهام شود.
نهم. [ ن ُ ] ( اِخ ) نام بتی است مزینه را و از اینجاست که عبدنهم نام گذارند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به بت شود. || دیوی است. ( آنندراج ). شیطان. ( ناظم الاطباء ).
نهم . [ ن َ ] (ع اِ) آوازی و سرزنشی و توعدی که بدان شترو جز آن را زجر کنند. (منتهی الارب ). توعد. || (مص ) زجر کردن به بانگ و راندن ستور را در راه . نهمة. (از منتهی الارب ). بانگ زدن و زجر کردن شتر را تا تندتر رود. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نهیم .(اقرب الموارد) (متن اللغة). راندن به عنف . (زوزنی ). || سنگریزه و جز آن انداختن به انگشتان و راندن بدان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). حصی و مانند آن افکندن . (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). سنگ انداختن به سر انگشت . (تاج المصادر بیهقی ). || غریدن و بانگ کردن فیل . نهیم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). (از متن اللغة). || نحم . گلو روشن کردن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
نهم . [ ن َ هََ ] (ع مص ) بسیار شدن اکل و خوراک کسی . (ازاقرب الموارد) (از متن اللغة). نهیم . (متن اللغة). || آزمند چیزی گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة). سخت حریص شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || آزمند و حریص گشتن درخوردن طعام و سیری و چشم سیری از غذا نداشتن . نهامة. (از اقرب الموارد). زیاد شدن میل و شهوت کسی به غذا. (از متن اللغة). نیک آزمند گردیدن به طعام و پرنگردیدن چشم بسیارخوار و سیر نشدن . (از منتهی الارب ). سخت حریص شدن در خوردن . (زوزنی ). || همت کسی در چیزی رسیدن و رغبتش بدان فزونی گرفتن . (از اقرب الموارد).
نهم . [ ن َ هَِ ] (ع ص ) نیک آزمند و حریص بر طعام و گرسنه چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة).
نهم . [ ن ُ ] (اِخ ) نام بتی است مزینه را و از اینجاست که عبدنهم نام گذارند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به بت شود. || دیوی است . (آنندراج ). شیطان . (ناظم الاطباء).
نهم . [ ن ُ هَُ ] (ع اِ) ج ِ نهام . رجوع به نهام شود.
نهم . [ ن ُ هَُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) تاسع. (منتهی الارب ). چیزی که در مرتبه ٔ نه واقع شده باشد. (ناظم الاطباء).
- نهم چرخ ؛ کنایه از فلک اعظم است که عرش باشد. (از برهان ) (از آنندراج ).
دانشنامه عمومی
این روستا در دهستان سرفاریاب قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۸۶ نفر (۳۹خانوار) بوده است.
فاصله (موسیقی)
فاصله «نهم بزرگ» از ترکیب یک اکتاو و یک دوم بزرگ به وجود می آید و معکوس آن هفتم کوچک است. دارای ۱۴ نیم پرده (یک اکتاو و ۲ نیم پرده) است و فاصله آن در اعتدال مساوی از نت پایه، ۱۴۰۰ سنت است.
این فاصله در سازهای انتقالی نیز کاربرد دارد. مانند کلارینت باس که یک «نهم بزرگ» بم تر از نت نوشته شده صدا می دهد.
فاصله «نهم کوچک» از ترکیب یک اکتاو و یک دوم کوچک به وجود می آید و معکوس آن هفتم بزرگ است. دارای ۱۳ نیم پرده (یک اکتاو و یک نیم پرده) است و فاصله آن در اعتدال مساوی از نت پایه، ۱۳۰۰ سنت است.
گویش مازنی
نهم – نهمین