کلمه جو
صفحه اصلی

نار پارسی

لغت نامه دهخدا

نار پارسی. [ رِ پا ] ( ترکیب وصفی ، اِمرکب ) بژه ای باشد پر آب رقیق با خارش و سوزش صعب و سبب آن بسیاری و گرمی و تری خون [ کذا ] بود. ( ذخیره خوارزمشاهی ). نار فارسی. رجوع به نار فارسی شود.


کلمات دیگر: