کلمه جو
صفحه اصلی

واگون

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - وسیل. نقلیهای که روی راه آهن راه رود و مسافر و بار حمل کند و آن در سابق توسط اسب کشیده میشد و امروزه بوسیل. سوخت زغال سنگ یا نفت و یا بوسیل. الکتریک حرکت کند قطار راه آهن : (( هوشم ز سر پریده از ماجرای واگون ازدنگ دنگ واگون ازهایهای واگون . ) ) ( بهار. ۳۱٠ : ۲ ) (مراد واگون اسبی قدیم تهران است ) توضیح در زبان فرانسوی این کلمه فقط بوسیل. نقلیهای که جهت حمل بار یا حیوانات بکار رود اطلاق شود و برای حمل مسافرکلم. و یچر رابکار برند. یا واگون اسبی . واگونی که بوسیل. اسب حرکت کند. توضیح در تهران تا اوایل سلطنت پهلوی این وسیله دایر بوده است . ۲ - هر یک از اطاقک های یک قطار راه آهن .

لغت نامه دهخدا

واگون. [ گ ُ ] ( فرانسوی ، اِ ) واگن. اطاق چرخدار ساخته از چوب و فلز که بر راه آهن کار می کند. ( ازفرهنگ نظام ). اطاق نشیمن راه آهن. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: