کلمه جو
صفحه اصلی

نارالحرتین

لغت نامه دهخدا

نارالحرتین. [ رُل ْ ح َرْ رَ ت َ ] ( اِخ ) آتشی بوده است در بلاد عبس که شبها از آن روشنائی ساطع می شده و روزها دودی از آن برمیخاسته است و هر کس را که بدان نزدیک می شده میسوزانیده است. خالدبن سنان چاهی کند و آن را بخاک مدفون کرد و این را معجزه او دانسته اند. رجوع به صبح الاعشی ج 1 ص 410 و بلوغ الارب ج 2 ص 164 شود.


کلمات دیگر: