کلمه جو
صفحه اصلی

کازرانی

فرهنگ فارسی

او راست مقدمه مر آه الانوار و مشکوه الاسرار

لغت نامه دهخدا

کازرانی . [ زِ نی ی ] (ص نسبی ) به کازران . رجوع به کازران شود.


کازرانی. [ زِ نی ی ] ( ص نسبی ) به کازران. رجوع به کازران شود.

کازرانی. [ زِ ] ( اِخ ) عبداللطیف در کازران تولد یافت و مقیم نجف بود. او راست : مقدمه مرآة الانوارو مشکوة الاسرار. ( معجم المطبوعات ج 2 ستون 1538 ).

کازرانی . [ زِ ] (اِخ ) عبداللطیف در کازران تولد یافت و مقیم نجف بود. او راست : مقدمه ٔ مرآة الانوارو مشکوة الاسرار. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1538).



کلمات دیگر: