کلمه جو
صفحه اصلی

تبور

فرهنگ فارسی

جمع تبر . یا خسران و هلاک و کاهلی .

لغت نامه دهخدا

تبور. [ ت ُ ] ( ع اِ ) ج ِ تِبر رجوع به تبر شود. || خسران و هلاک و کاهلی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

دانشنامه آزاد فارسی

تَبور (Tabor)
تَبور
طبل کوچکی با بدنۀ بلند و باریک و دو سر کوچک ، که در اصل از پوست حیوانات ساخته می شد؛ این ساز زیرایی (زیروبم) نامشخصی دارد و با مضراب های طبل نواخته می شود. ازلحاظ تاریخی به ندرت به تنهایی به کار می رفته، و بیشتر یکی از نی های انواع فیفه یا ریکوردر را همراهی می کرده ، که شبیه سوت حلبی امروزی بوده است . تبور را گاهی در ارکستر امروزین نیز برای تولید صدایی خشک ، گنگ و کوبشی به کار می برند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَّن تَبُورَ: هرگزنابود نمی شود -هرگز کساد و بی سود نمیشود
ریشه کلمه:
بور (۵ بار)

«تَبُور» از مادّه «بوار» به معنای شدت کسادی است، و از آنجا که شدت کسادی، باعث فساد می شود «بوار» به معنای هلاکت آمده، به این ترتیب، «تجارت خالی از بوار» تجارتی است که نه کساد دارد و نه فساد.
بوار در اصل به معنی کساد است ، امیدوارند به تجارتی که هرگز کساد نمی‏شود. یبرسی در ذیل آیه 18: فرقان، گوید اصل آن از «بارَتِ السلعه تبور اذا کسدت فلا تشتری» است گویا که متاع باقی ماند و فاسد شد. راغب گوید: بوار معنایش کساد بیشتر است و گویند «کَسَدَ حتّی فَسَدَ» لذا از هلاکت با بَوار تعبیر می‏آورند. علی هذا اگر بوار را هلاکت معنی کنیم ترجمه به لازم معناست ، و مکر آنها فقط آن کساد و بی بهره می‏شود. (ولی اعمال مؤمنان چنان که در ما قبل آیه هست، به طرف خدا بالا می‏رود). ، قوم خویش را ساکن خانه هلاکت و کساد کردند. ، گفته‏اند «بُور» جمع «بایر» است یعنی هلاک شدگان. و گفته‏اند: مصدر است مفرد و جمع به آن توصیف می‏شود در مجمع البیان و مفردات شعر ذیل که بُور صفت مفرد آمده نقل شده است، ابن زِبَعْرَی‏ گفته: یا رَسُولَ المَلیِکَ اِنَّ لِسانی راتِقٌ ما فَتَقْتُ اِذْ اَنَا بُورٌ ممکن است «بور» را در آیه به معنی بی بهرگان که عبارت آخری کساد است گرفت. یعنی: تا یادآوری را از یاد بردند و مردمی بی ثمر بودند.


کلمات دیگر: